ابوطالبی

ابوطالبی

دست نو شته های درسی ،عقیدتی، ورزشی
ابوطالبی

ابوطالبی

دست نو شته های درسی ،عقیدتی، ورزشی

بررسی موضوع تعدد زوجات

سوره نساء  آیه  

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ.

اگر شمارا بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو و سه و چهار به نکاح در آورید. و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید تنها یک زن بگیرید یا هرچه مالک آن شوید. این راهی بهتر است تا مرتکب ستم نشوید.

نیازانسان و جامعه انسانی به قانون:

نیازبه قوانین شخصی

آدمی به عنوان موجودی دارای بدن مادی ،عنصری، روح لطیف بی شک نیازمند به مجموعه ای از احکام فردی و قوانین اجتماعی برای رسیدن به کمال غائی و مقصد نهایی از آفرینش حکیمانه خویش می باشد.

قانونگزار شایسته و بایسته:

فرمانروا؟ریش سپید قوم؟ ثروتمند زمانه؟ دانشمند فرزانه؟ مجمعی از آنها؟  

حق این است که هیچیک و هیچکدام؛زیرا قانونگزار صالح و قابل اعتماد،بایستی دارای کمالات و خصائص زیرین باشد:

1-علم و احاطه کامل به ساختارانسان و جهان

2-شناخت و معرفت آثار و روابط متقابل افراد اجتماع

3-آینده نگری و فرجام اندیشی نسبت به انسان،جامعه، قانون

4-آگاهی ازهدف غائی و کمال نهائی آفرینش

5-بی نیازی از مزایای قانون و برکناری ازحوزه عمل آن

با کمی دقت و اندیشه به این باور می رسیم که جزخدای یکتای دانای بی نیاز بی همتا هیچ کس هیچ مقام و هیچ مجمعی شایستگی وضع قانون سعادت بخش،برای حیات آدمی را ندارد.

مختصات قانون ایده آل یا آئین تمام و کمال:

به اجماع تمامی مسلمانان رسول اکرم(ص) آخرین پیامبران و قرآن او آخرین کتاب الهی و شریعت او کاملترین دیانت آسمانی است.ازاین رو این آئین تام و تمام بایستی دارای ویژگیهای قانون ایده آل باشد که عبارتند از:

1-همه بشرازهر سن و سال یا رنگ و نژاد را شامل شود.

2-براساس ساختارطبیعی جهان به ویژه تن و جان انسان وضع گردد.

3-تمامی جوامع ازخرد و کلان یا ساده و پیشرفته را زیر پوشش گیرد.

4-براصول مسلم عقلانی استوار و از روح عدالت فردی و اجتماعی برخوردار باشد.

5-با گذشت روزگاران کهنه، فرسوده و بدون فائده نگردد.

6-درهمه مکانها و سرزمینها کارآیی حقوقی خود را حفظ کند.

7-به تمامی مسائل مورد نیاز حیات دنیوی و اخروی پاسخ دهد.

8-میان اجزا و مواد قانونی آن پیوستگی، هماهنگی و یکپارچگی باشد.

9-مجموعه زیر پوشش خود را به سوی رشد و کمال بی نهایت هدایت کند.

قانون تعدد زوجات از نظر فلسفی

  تساوی حقوق زن ومرد

قانون تعدد زوجات با اصل فلسفی تساوی حقوق زن و مرد-که ناشی از تساوی آنها در انسانیت است-منافات دارد.چون زن و مرد هر دو انسان و متساوی الحقوق می باشند، یا باید هر دو مجاز باشند که دارای چند همسر باشند یا هیچ کدام مجاز نباشند.

اما اینکه مرد مجاز باشد چند زن داشته باشد و زن مجاز نباشد که چند شوهر داشته باشد، تبعیض و مرد نوازی است.

اجازه دادن به مرد که تا چهار زن می تواند بگیرد به معنی این است که ارزش یک زن مساوی است با یک چهارم مرد.این نهایت تحقیر زن است و حتی با نظر اسلام درباره ارث و شهادت-[ که ارث و شهادت] دو زن را برابر با ارث و شهادت یک مرد قرار داده است- منافات دارد.

پا سخ ایراد

این ایراد سخیف ترین ایرادی است که بر تعدد زوجات گرفته شده است.گویی ایراد کنندگان به علل و موجبات فردی و اجتماعی تعدد زوجات کوچکترین توجهی نداشته اند و خیال کرده اند تنها موضوعی که در میان است هوس است.آنگاه گفته اند چرا به هوس مرد توجه شده و به هوس زن توجه نشده است؟

در اینجا همین قدر می گوییم اگر مبنای فلسفه اسلام در تعدد زوجات و ارث و شهادت،تحقیر و بی اعتنایی به حقوق زن بود و اسلام میان زن و مرد از لحاظ انسانیت و حقوق ناشی از انسانیت تفاوت قائل بود،همه جا یک جور نظر می داد زیرا این فلسفه همه جا یک جور حکم می کند;یک جا نمی گفت یک زن نصف یک مرد ارث ببرد و در جای دیگر نمی گفت یک زن با یک مرد برابر ارث ببرد و در جای دیگر نمی گفت یک مرد تا چهار زن بگیرد،و همچنین در باب شهادت در هر موردی به نحوی حکم نمی کرد.

از نظر اسلام در حقوق زن و مرد مسائلی بالاتر از تساوی وجود دارد که لازم است آنها دقیقا منظور گردد و اجرا شود.

شهید مرتضی مطهری

 حقوق زن و سیر تحول آن


حقوق زنان که بازتابی از سنتها، نگرشها و اوضاع و احوال حاکم بر هر جامعه است، همواره در تحول و دگرگونی بوده است.


اما قاعده کلی در تحول حقوق زنان این بوده است که تغییرات این حوزه از حقوق، حالتی مثبت و روندی رو به جلو داشته است.

مساله تامین حقوق زنان و اصلاح یا وضع قوانین در این خصوص از مدتها پیش در کشورهای دیگر مطرح بوده است چرا که بسیاری از مقررات و قوانین قبلی حاکم بر جامعه مبتنی بر تفکر مردسالارانه یا ضعیف بودن زن و در حاشیه گذاردن وی تدوین یافته است.

پیشرفت جوامع و بهبود وضعیت اقتصادی، بالا رفتن سطح رفاه خانواده
ها، رشد فرهنگی و نیز افزایش سطح آگاهی و بیداری زنان و به تبع آن حرکتها و جنبشهای زنان از عوامل مهمی بوده که سبب گشته است حقوق زن و مرد رو به تعادل نهد. در این میان نقش سازمانها و نهادهای بین المللی را نباید نادیده انگاشت.

اکنون حقوق زنان پیوندی سخت و ناگسستنی با حقوق بشر یافته است و تبعیض میان حقوق زن و مرد و بی
توجهی به حقوق زنان میتواند عنوان مخالف و ناقض حقوق بشر به یک کشور دهد و حیثیت و اعتبار بین المللی آن را خدشه دار سازد.

جنبش زنان و حرکتهای اصلاح
طلبانه در جهت تغییر قوانین و مقررات حقوقی در کشورهای مختلف به دوگونه تجلی یافت:

 این گامها در کشورهای غربی از جهت زمانی زودتر شروع شد و با قدرت بیشتری تداوم یافت .

در کشورهای دیگر حرکتهای نوگرایانه دیرتر شروع شد و با التهاب و فشار کمتری جریان پیدا کرد و به دلیل مقاومت و قدرت طرفداران وضع موجود و نیز احترام زیاد سنن و آداب نزد توده
ها، تحولات به کندی صورت گرفت. با این حال کمتر کشوری را مییابیم که حقوق زنان در کوره زمان دستخوش تحول نشده و اصلاحات و اقدامات مثبتی در جهت حمایت از حقوق زنان صورت نگرفته باشد.


در کشورهای اسلامی نیز اقدامات زیادی را در خصوص تغییر موقعیت حقوقی زنان شاهدیم. در این میان بعضی از کشورها به دلیل اینکه شرع را مانع اصلاحات میدیدند، آن را کنار گذاشته و انجام اصلاحات موردنظر را سرلوحه کار خود ساختند.

بعضی دیگر راه میانه ای را در پیش گرفتند و چنان کرده اند که هم حقوق زنان تا حد ممکن تامین شود و هم ادعای مخالفت با شرع را از اصلاحات صورت گرفته دور سازند.

اینان در این راه گاه فتوای مرسوم و معتبری را که سالها حاکم بوده است رها و به گزینش رای مناسب با مقتضیات زمان پرداختند گاه نیز تفسیر جدیدی از متون دینی ارائه دادند.

در روزگاران گذشته به جوامعی برمیخوریم که عنوان <انسان> بر زن اطلاق نمیکردند و او را شیء قابل تملکی میدانستند که فقط برای آسایش و راحتی مرد آفریده شده است.

وضعیت اسفبار حقوق زنان در تمام جوامع باستانی وجود داشته و مختص غرب یا شرق نیست. به عنوان مثال :

در یونان زن شخصیت حقوقی نداشته و شوهر میتوانسته زن خود را به هر که بخواهد قرض دهد. در کتاب مدلهای دموکراسی میخوانیم که <دموکراسی باستان دموکراسی پدرسالارانه بود، زنان هیچگونه حقوق سیاسی نداشتند و حقوق مدنی آنها نیز شدیدا محدود بود.

در روم قدیم نیز که به همراه یونان منشا تمدن اروپایی را تشکیل میدهد منزلت زن ازاین قاعده کلی استثنا نبوده است.

تمام افراد خانواده اعم از پسر و دختر مادر طوری تحت اطاعت پدر قرار گرفته بودند که تعیین کلیه مقدرات حتی مرگ و زندگی آنها به دست پدر بوده، پدر میتوانسته تصمیم بگیرد که فرزند جدیدالولاده باید بمیرد...


در ایران باستان نیز حقوق و مقام زن چنین بوده است؛ مثلا امپراتوری ساسانی بنا بر قوانین متداول از قدیم، زن شخصیت حقوقی نداشت؛ یعنی شخص فرض نمیشد.چنین وضعیتی برای زنان در تمدنهای باستانی دیگر همچون بابل، آشور، هند، چین و غیره نیز حاکم بوده است که نابرابری و تفاوت بسیار زیاد حقوق و قدرت زن و مرد را در دنیای قدیم به نمایش میگذارد.

تاریخ  تعدد زوجات


تعدد زوجات ریشه تاریخی بسیار قدیمی دارد و از دورانهای بسیار گذشته وجود داشته است.

ویل دورانت از نویسندگانی است که محیط طبیعی و اقتضائات زندگی آن روز را علت تعدد زوجات دانسته و بارها نظر خود را تکرار کرده است و وی در کتاب تاریخ تمدن مینویسد <عللی که سبب پیدایش  تعدد زوجات در اجتماعات ابتدایی گشته فراوان است.

به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شکار، زندگی مرد بیشتر در معرض خطر بوده و به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف میشدند. بیشک تعدد زوجات در اجتماعات ابتدایی امر مناسبی بوده، زیرا عدد زنان بر مردان فزونی داشته است>

 و رواج تعدد زوجات میان پارسها را چنین توجیه میکند که در یک اجتماع که اساس آن بر سپاهیگری و نیروی نظامی قرار دارد، احتیاج به آن هست که هرچه ممکن است تعداد فرزندان زیادتر شود.به هر حال چند زنی از مدتها قبل از ظهور اسلام رایج بوده است و این رسم در میان اعراب نیز سنت دیرینه بوده است.



● تعدد زوجات در قانون حمایت خانواده سال ۱۳۴۶


تا سال ۱۳۴۶ نظام تعدد زوجات در حقوق ایران بی هیچ قیدی کاملا مجاز بود. مرد میتوانست تا چهار زن به نکاح دائم به عقد خود درآورد بی آنکه مرجعی درخصوص قدرت اجرای عدالت که قرآن کریم بدان تصریح کرده بود تحقیق نماید.


نخستین تحول قانونی در این خصوص توسط قانون حمایت خانواده سال ۱۳۴۶ ایجاد شد. تا این زمان مرد در گرفتن زنان متعدد اختیار تام داشت و هموبود که خود داشتن یا نداشتن قدرت اجرای عدالت را احراز میکرد و در واقع بی هیچ تحقیقی، به صرف اراده میتوانست تجدید فراش نماید.

 قانون حمایت خانواده سال ۱۳۵۳


به موجب ماده ۱۶ این قانون <مرد نمیتواند با داشتن زن همسر دوم اختیار کند مگر در موارد زیر:


۱) رضایت همسر اول
۲) عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی
۳) عدم تمکین زن از شوهر
۴) ابتلای زن به جنون یا امراض صعب العلاج
۵) محکومیت زن وفق بند ۸ ماده ۸ ق.ح.خ
۶) ابتلاء زن به هر گونه اعتیاد مضر
۷) ترک زندگی خانوادگی از طرف زن
۸) عقیم بودن زن
۹) غایب یا مفقودالاثر شدن زن

رضایت همسر اول جزو یکی از مواردی است که مرد با وجود آن میتواند همسر جدید اختیار نماید. مطابق ماده ۱۷ قانون جدید حمایت خانواده برخلاف قبل، حتی اگر زن اول، خود رضایت داده باشد که شوهرش همسر دیگری اختیار نماید، میتواند از دادگاه تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش برای طلاق نماید.

● تعدد زوجات در وضعیت کنونی

سرنوشت قانون حمایت خانواده درباره تعدد زوجات به طور دقیق مشخص نیست. در حالیکه هیچ متن قانونی آن را نسخ نکرده است اما دادگاهها از اجرای کامل مفاد آن خودداری می ورزند.

البته مشکلات و موانع اقتصادی و عوامل دیگر سبب شده که در جامعه تعدد زوجات روز به روز در حال کاهش باشد عرف جامعه ما نیز دیگر اکنون به سختی آن را میپذیرد.

با این حال چون تعدد زوجات عملا ضمانت اجرای کیفری ندارد و مردی را که ازدواج مجدد نماید نکاحش از نظر مدنی صحیح است و مجازات کیفری هم متوجه وی نمیگردد ممکن است باب سوءاستفاده مردان سست ایمان باز شود، دخالت قانونگذار با رعایت تمام جوانب قضیه لازم به نظر میرسد.
● محدودیت تعدد زوجات به موجب شروط ضمن عقد


در عقدنامه های جدید نکاح،  شروطی به چاپ رسیده است که در امضا و پذیرش آنها به زوجین پیشنهاد شده است.


در این شرط بیشتر حقوق زنان لحاظ گشته است و شاید اندیشه گنجاندن این شروط آن بوده است که آنچه به علت غیرشرعی بودن نمیتوانست شکل قانون به خود بگیرد در قالب شرط ضمن عقد صورت شرعی بگیرد.

در عقدنامه های نکاح آمده است :

<ضمن عقد نکاح یاعقد خارج لازم زوج به زوجه وکالت بلاعزل  داد که در مواردی با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه نماید

یکی از مواردی که زن میتواند حسب مورد تقاضای صدور اجازه طلاق نماید این است که زوج همسر دیگری بدون رضایت زوجه اختیار کند یا به تشخیص دادگاه نسبت به همسران خود اجرای عدالت ننماید.


● نگاهی به تعدد زوجات و محرومیتهای ایجاد شده در حقوق کشورهای اسلامی


تعدد زوجات در کشورهای اسلامی مدتها، آزاد و بدون قید و شرط بوده است و مرد هرگاه میخواسته، میتوانسته است زنان متعددی را به عقد خود درآورد.

نخستین بار در دوره عثمانی بود که به سال ۱۹۱۷ تعدد زوجات تا حدی محدود شد. در این کشور بدون اینکه تعدد زوجات را ممنوع سازند بدین بسنده کردند که زن میتواند قانونا در قرارداد ازدواج خود شرط کند که چنانچه شوهرش همسر دیگری اختیار کند وی بتواند درخواست طلاق قضایی بنماید.

پس از آن دیگر کشورهای اسلامی محدودیتهایی بر ازدواج دوباره مرد مقرر گردید اکنون تعدادی از این کشورها مقرر کردهاند که مرد تنها با اجازه دادگاه میتواند، قرارداد ازدواج مجدد منعقد نماید.

در سوریه تنها <معیار مالی> پذیرفته شده است و مقرر شده که هرگاه بر دادگاه ثابت شود که مرد قادر به تامین مخارج دو همسر نیست میتواند از صدور اجازه برای ازدواج مجدد خودداری نماید.

در عراق نه تنها باید شوهر صلاحیت مالی برای اداره بیش از یک زن را داشته باشد بایستی شوهر در ازدواج دوم منفعتی مشروع داشته باشد که منظور از این منفعت عمدتا ابتلای زن اول به نازایی یا بیماری است. گذشته از این اگر خوف از عدم اجرای عدالت وجود داشته باشد، تعداد زوجات مجاز نخواهد بود و احراز این امر با قاضی است.

در مراکش ابتدا مقرر شد که زن حق دارد که هنگام ازدواج با شوهر خود شرط کند که در صورت ازدواج دوباره مرد وی حق طلاق داشته باشد.

پس از آن در قانون حکم عامی گنجاندند که هرگاه بیم هرگونه بیعدالتی میان همسران برود، تعدد زوجات مجاز نخواهد بود و مقرر کردند که حتی جایی هم که زن اول هیچ شرطی راجع به این موضوع نکرده باشد، باز میتواند در صورتی که شوهرش زن دیگری اختیار کند به دادگاه مراجعه کند و هرگونه جبران زیان ناشی از این اقدام را خواستار شود. همچنین ازدواج دوم بدون اطلاع زن دوم، از زن داشتن شوهر منعقد نخواهد شد.

در تونس تعدد زوجات به کلی ممنوع گشته است. اگر کسی در این کشور اقدام به ازدواج مجدد نماید علاوه بربطلان نکاح به حبس و جریمه یا یکی از این دو محکوم خواهد شد.

مستند شرعی این ممنوعیت به نظر قانونگذار تونس آیه ۱۲۹ از سوره نساء است که به تصویری که از بیان آیه به عمل آمده میگویند اجرای عدالت بین زنان متعدد از دید شارع غیرممکن است و به همین دلیل ازدواج مجدد یا تعدد زوجات ممنوع و غیرشرعی گردیده است.

● تعدد زوجات در حقوق فرانسه

یکی از موانع ازدواج در حقوق فرانسه که مبتنی بر اخلاق و نظم عمومی است، وجود عقد ازدواجی است که پیش از ازدواج دوم منحل نشده باشد. این اصل معروف به <تک همسری> است .

قانون، چند زنی با چند شوهری را جرم تلقی کرده و کسانی را که بدون انحلال ازدواج اول به انعقاد عقد دیگری مبادرت میورزند مجازات میکند. مجازات مرتکبین یک سال حبس و جریمه میباشد .

آیا طبیعت مرد چند همسرى است؟

به موجب عقد ازدواج،هر یک از زوجین به دیگری تعلق می گیرد و از آن او می شود.حق استمتاعی که هر کدام نسبت به دیگری پیدا می کنند از آن جهت است که منافع زناشویی طرف را به موجب عقد ازدواج مالک شده است.

از این رو در تعدد زوجات آن که ذی حق شماره اول است زن سابق است.معامله ای که میان مرد و زن دیگری صورت می گیرد در حقیقت معامله «فضولی »است،زیرا کالای مورد معامله یعنی منافع زناشویی مرد قبلا به زن اول فروخته شده و جزء مایملک او محسوب می شود.پس آن کس که در درجه اول باید نظرش رعایت شود و اجازه او تحصیل گردد زن اول است.

پس اگر بناست اجازه تعدد زوجات داده شود باید موکول به اجازه و اذن زن اول باشد،و در حقیقت این زن اول است که حق دارد درباره شوهر خود تصمیم بگیرد که زن دیگر اختیار بکند یا نکند.

آیا ازدواج مبادله منافع است

این ایراد مبتنی بر این است که طبیعت حقوقی ازدواج را مبادله منافع بدانیم و هر یک از زوجین را مالک منافع زناشویی طرف دیگر فرض کنیم.من فعلا راجع به این مطلب-که البته قابل خدشه و ایراد است-بحثی نمی کنم.فرض می کنیم طبیعت حقوقی ازدواج همین باشد.

این ایراد وقتی وارد است که تعداد زوجات از جانب مرد فقط جنبه تفنن و تنوع داشته باشد.بدیهی است که اگر طبیعت حقوقی ازدواج مبادله منافع زناشویی باشد و زن از هر لحاظ قادر باشد که منافع زناشویی مرد را تامین کند، مرد هیچ گونه مجوزی برای تعدد زوجات نخواهد داشت.اما اگر جنبه تفنن و تنوع نداشته باشد،بلکه مرد یکی از مجوزها راداشته باشد،این ایراد مورد ندارد.

مثلا اگر زن عقیم باشد،یا به سن یائسگی رسیده باشد و مرد نیازمند به فرزند باشد،یا زن مریض و غیر قابل استمتاع باشد،در این گونه موارد حق زن مانع تعدد زوجات نخواهد بود.

تازه این در صورتی است که مجوز تعدد زوجات امر شخصی مربوط به مرد باشد.

اما اگر پای یک علت اجتماعی در کار باشد و تعدد زوجات به واسطه فزونی عدد زنان بر مردان و یا به واسطه احتیاج اجتماع به کثرت نفوس تجویز شود،این ایراد صورت دیگری پیدا می کند.

در این گونه موارد،تعدد زوجات یک نوع تکلیف و واجب کفایی است;وظیفه ای است که برای نجات اجتماع از فساد و فحشاء و یا برای خدمت به تکثیر نفوس اجتماع باید انجام شود.بدیهی است آنجا که پای تکلیف و وظیفه اجتماعی به میان می آید،رضایت و اجازه و اذن مفهوم ندارد.

اگر فرض کنیم اجتماع واقعا مبتلا به فزونی زن بر مرد است یا نیازمند به تکثیر نفوس است،یک وظیفه،یک واجب کفایی متوجه همه مردان و زنان متاهل می شود;پای یک وظیفه،پای یک فداکاری و از خود گذشتگی به خاطر اجتماع برای زنان متاهل به میان می آید.

درست مثل وظیفه سربازی است که متوجه خانواده ها می شود و باید به خاطر اجتماع از عزیزشان دل بکنند و او را روانه میدان کارزار کنند.در این گونه موارد،غلط است که موکول به رضایت و اجازه شخص یا اشخاص ذی نفع بشود.

کسانی که مدعی هستند حق و عدالت ایجاب می کند که تعدد زوجات با اجازه همسر پیشین باشد،فقط از زاویه تفنن و تنوع طلبی مرد مطلب را نگریسته اند و ضرورتهای فردی و اجتماعی را از یاد برده اند.اساسا اگر ضرورت فردی یا اجتماعی در کار نباشد،تعدد زوجات حتی با اجازه زن پیشین نیز قابل قبول نیست.

کتاب: مجموعه آثار ج 19 ص 338

نویسنده: شهید مطهرى

نظریه دانشمندان غربی در باره طبیعت مرد

حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفان اجتماعى غرب بر این است که مرد چند همسرى آفریده شده،تک همسرى بر خلاف طبیعت اوست.

ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن که شرحى درباره آشفتگیهاى اخلاقى امروز از نظر امور جنسى مى‏دهد،مى‏گوید:

«مرد ذاتا طبیعت چند همسرى دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقى،میزان مناسبى از فقر و کار سخت و نظارت دائمى زوجه مى‏تواند تک همسرى را به او تحمیل کند.»

«پروفسور اشمید آلمانى گفته است:...در طول تاریخ،مرد همیشه خیانتکار بوده و زن دنباله‏.

رابرت کینزى،محقق معروف امریکایى-نوشته است:مردان و زنان امریکایى در بى‏وفایى و خیانت دست‏سایر ملل دنیا را از پشت‏بسته‏اند...

 پزشک مشهورى به کینزی گفته:«پولیگام‏»بودن مرد(تنوع دوستى و تعدد خواهى) و«منو گام‏»بودن زن(انحصار خواهى و یکه شناسى)یک امر بدیهى است،زیرا در مرد میلیونها سلول‏«اسپرم‏»تولید مى‏شود در حالى که زن در دوران آمادگى جز یک تخم از تخمدان تولید نمى‏کند.

در چند سال پیش نظریه یک پروفسور زیست‏شناس به نام دکتر راسل لى در همین زمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و مدتى مورد بحث و گفتگوى نویسندگان ایرانى بود.به عقیده دکتر راسل لى قناعت مرد به یک زن خیانت‏به نسل است،نه از نظر کمیت‏بلکه از نظر کیفیت;زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف مى‏کند.نسل در چند همسرى قوى و نیرومند مى‏گردد.

مخالفت با نظریات فیلسوفان غربی

به عقیده ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست.الهام بخش این مفکران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعى آنها بوده نه طبیعت واقعى مرد.

ما با آن عقیده که روحیه مرد با تک همسرى ناسازگار است مخالفیم.ما با این عقیده مخالفیم که وفادارى براى مرد غیر ممکن است و یک زن براى یک مرد آفریده شده و یک مرد براى همه زنها.

تاثیر اجتماع بر رفتار مرد

به عقیده ما عوامل خیانت را محیطهاى اجتماعى در مرد به وجود مى‏آورد نه خلقت و طبیعت.مسؤول خیانت مرد خلقت نیست،محیط اجتماعى است.عوامل خیانت را محیطى به وجود مى‏آورد که از یک طرف زن را تشویق مى‏کند تمام فنون اغوا و انحراف را براى مرد بیگانه به کار ببرد،هزار و یک نیرنگ براى از راه بیرون رفتن او بسازد;و از طرف دیگر به بهانه اینکه یگانه صورت قانونى ازدواج تک همسرى است، صدها هزار بلکه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویى محروم مى‏کند و آنها را براى اغواى مرد روانه اجتماع مى‏سازد.

در مشرق اسلامى پیش از آن که آداب و رسوم غربى رایج گردد 90 درصد مردان، تک همسر واقعى بودند;نه بیش از یک زن شرعى داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند. زوجیت اختصاصى به مفهوم واقعى کلمه بر اکثریت قریب به اتفاق خانواده‏هاى اسلامى حکمفرما بود.

چند همسرى،عامل نجات تک همسرى

تعجب مى‏کنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامى مهمترین عامل نجات تک همسرى بود.بلى،مجاز بودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تک همسرى است،به این معنى که در شرایطى که موجبات تعدد زوجات پیدا مى‏شود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونى مى‏گیرد،اگر حق تاهل این عده زنان به رسمیت‏شناخته نشود و به مردانى که واجد شرایط اخلاقى و مالى و جسمى هستند اجازه چند همسرى داده نشود،رفیقه بازى و معشوقه گیرى ریشه تک همسرى واقعى را مى‏خشکاند.

در مشرق اسلامى از طرفى تعدد زوجات مجاز بود و از طرف دیگر اینهمه مهیجات و محرکات اغوا کننده نبود.لهذا تک همسرى واقعى بر اکثریت‏خانواده‏ها حکمفرما بود و کار معشوقه بازى مردان به آنجا نکشید که کم کم برایش فلسفه بسازند و بگویند آفرینش مرد چند همسرى است و تک همسرى براى مرد جزو ممتنعات و محالات جهان است.

ممکن است‏بپرسید:بنا به عقیده این دانشمندان-که از نظر قانون طبیعت،مرد را چند همسرى مى‏دانند و از نظر قانون اجتماع تعدد زوجات را محکوم مى‏کنند-تکلیف مرد در میان این دو قانون چه مى‏شود؟

تکلیف مرد در مکتب این آقایان واضح است:مرد باید قانونا تک همسر باشد و عملا چند همسر;یک زن شرعى و قانونى بیشتر نداشته باشد اما معشوقه و رفیقه هر چه دلش مى‏خواهد مانعى ندارد.به عقیده این آقایان رفیقه‏گیرى و معشوقه‏بازى حق طبیعى و مسلم و مشروع مرد است!و بسنده کردن مرد در همه عمر به یک زن نوعى‏«نامردى‏»است.

چهره واقعى بحث

گمان مى‏کنم وقت آن رسیده است که خواننده محترم درک کند که مساله‏اى که از لحاظ چند همسرى براى بشر مطرح بوده و هست چیست.مساله این نیست که آیا تک همسرى بهتر است‏یا چند همسرى.در اینکه تک همسرى بهتر است تردیدى نیست.تک همسرى یعنى اختصاص خانوادگى،یعنى اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد.

بدیهى است که روح زندگى زناشویى که وحدت و یگانگى است در زوجیت اختصاصى بهتر و کاملتر پیدا مى‏شود.آن دو راهى که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تک همسرى و چند همسرى کدامیک را انتخاب کند.

مساله‏اى که از این لحاظ براى بشر مطرح است این است که به واسطه ضرورتهاى اجتماعى،مخصوصا فزونى نسبى عده زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند،تک همسرى مطلق عملا در خطر افتاده است.تک همسرى مطلق که شامل تمام خانواده‏ها بشود افسانه‏اى بیش نیست.

یکى از دو راه در پیش است:یا رسمیت‏یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقه بازى;به عبارت دیگر یا چند همسر شدن معدودى از مردان متاهل-که حتما از 10 درصد تجاوز نخواهد کرد-و سر و سامان یافتن و خانه و زندگى پیدا کردن زنان بى‏شوهر،و یا باز گذاشتن راه معشوقه‏بازى;و چون در صورت دوم هر معشوقه‏اى مى‏تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متاهل عملا چند همسر خواهند بود.

آرى،این است صورت صحیح طرح مساله چند همسرى.اما مبلغان شیوه‏هاى غربى حاضر نیستند صورت صحیح مساله را طرح کنند;حاضر نیستند حقیقت را آشکارا بگویند.آنها واقعا مدافع  معشوقه‏گیرى هستند،زن شرعى و قانونى را سربار و مزاحم مى‏دانند و یکى‏اش را هم زیاد مى‏دانند چه رسد به دو زن و سه زن و چهار زن،لذت را در آزادى از قیود ازدواج مى‏شناسند،اما در گفته‏هاى خود براى ساده‏دلان چنین وانمود مى‏کنند که ما مدافع تک همسرى هستیم;!

حقیقت امر چیست

این حقیقتی است که تعدد زوجات ناشى از یک مشکل اجتماعى است که بر دوش تمام مردان و زنان متاهل سنگینى مى‏کند و راه حل بهترى از تعدد زوجات تاکنون براى این مشکل پیدا نشده است؟آیا اینها نمى‏دانند که چشمها را روى هم گذاشتن و شعار دادن و فریاد«زنده‏باد تک همسرى و مرگ بر چند همسرى‏»دردى دوا نمى‏کند؟آیا اینها نمى‏دانند که تعدد زوجات جزو حقوق زن است نه حقوق مرد و ربطى به حقوق متقابل زن و مرد ندارد؟

روشن است که تعدد زوجات ناشى از یک مشکل اجتماعى است نه طبیعت ذاتى مرد.وبدیهى است که اگر در اجتماعى مشکل فزونى نسبى عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از میان خواهد رفت و یا بسیار کم خواهد شد.

بحران ناشى از محرومیت زنان بى‏شوهر

اما اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونى داشته باشد،منع تعدد زوجات خیانت‏به بشریت است،زیرا تنها پامال کردن حقوق زن در میان نیست.اگر مطلب به پامال شدن حقوق عده‏اى از زنان ختم مى‏شد باز قابل تحمل بود.بحرانى که از این راه عارض اجتماع مى‏شود از هر بحران دیگر خطرناکتر است،

زیرا آن که از حق طبیعى خود محروم مى‏ماند یک موجود زنده است‏با همه عکس العمل‏هایى که یک موجود زنده در محرومیتها نشان مى‏دهد،یک انسان است‏با همه عوارض روانى و عقده‏هاى روحى در زمینه ناکامیها،زن است‏با همه نیرنگهاى زنانه، دختر حواست‏با قدرت کامل‏«آدم فریبى‏».

او گندم و جو نیست که زائد بر مصرف را به دریا بریزند یا در انبارى براى‏«روز مبادا»ذخیره کنند،خانه و اتاق نیست که اگر مورد احتیاج نبود قفلى به آن بزنند. بلى، او یک موجود زنده است،یک انسان است،یک زن است;نیروى شگرف خود را ظاهر خواهد کرد و دمار از روزگار اجتماع برخواهد آورد.

زنان محروم از خانواده نهایت کوشش را براى اغواى مرد-که قدمش در هیچ جا این اندازه لرزان و لغزان نیست-به کار خواهند برد.

آیا مطلب به همین جا خاتمه پیدا مى‏کند؟خیر،نوبت‏به زنان خانه‏دار مى‏رسد. زنانى که شوهران خود را در حال خیانت مى‏بینند آنها هم به فکر انتقام و خیانت مى‏افتند، آنها هم در خیانت دنباله رو مرد مى‏شوند.نتیجه نهایى چه خواهد بود؟

نتیجه نهایى در گزارشى که به‏«کینزى راپورت‏»مشهور شده،ضمن یک جمله خلاصه شده است: «مردان و زنان امریکایى در بى‏وفایى و خیانت دست‏سایر ملل دنیا را از شت‏بسته‏اند».

ملاحظه مى‏فرمایید که تنها با فساد و انحراف مرد خاتمه نمى‏یابد،شعله این آتش در نهایت امر دامن زنان خانه‏دار را هم مى‏گیرد.

عکس العمل‏هاى مختلف در زمینه پدیده فزونى زن

پدیده فزونى نسبى زن همیشه در زندگى بشر وجود داشته.چیزى که هست عکس العمل‏ها در برابر این پدیده-که مشکل براى اجتماع به وجود مى‏آوردیکسان نبوده است. ملتهایى که روحشان با تقوا و عفاف پیوند بیشترى داشته،به رهبرى ادیان بزرگ آسمانى این مشکله را با تعدد زوجات حل کرده‏اند و ملتهایى که تقوا و عفاف چندان با روحیه‏شان سازگار نبوده،این پدیده را وسیله‏اى براى فحشاء قرار داده‏اند.

نه تعدد زوجات در مشرق ناشى از دین اسلام است و نه ترک آن در مغرب مربوط به دین مسیح است،زیرا قبل از اسلام در مشرق زمین تعدد زوجات وجود داشته و ادیان شرقى آن را مجاز کرده بودند،و در اصل دین مسیح هم نصى بر منع تعدد زوجات وجود ندارد;هر چه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دین مسیح.

ملتهایى که در مسیر فحشاء قرار گرفته‏اند بیش از ملتهایى که تعدد زوجات را تجویز کرده‏اند به تک همسرى ضربه زده‏اند.

دکتر محمد حسین هیکل نویسنده کتاب زندگانى محمد پس از ذکر آیات قرآن در باره تعدد زوجات مى‏گوید:

«این آیات اکتفا به یک زن را بهتر مى‏شمارد و مى‏گوید:

اگر مى‏ترسید مطابق عدالت رفتار نکنید فقط یک زن بگیرید.ضمنا تاکید مى‏کند که نمى‏توانید به عدالت رفتار کنید.اما در عین حال چون ممکن است در زندگى اجتماعى حوادثى پیش آید که تعدد زنان را ایجاب مى‏کند،بدین جهت آن را به شرط عدالت روا شمرده است. محمد صلى الله علیه و آله و سلم در اثناى جنگهاى مسلمانان که گروهى از آنان کشته مى‏شدند و طبعا زنانشان بیوه ماندند،بدین طریق رفتار کرد.

واقعا آیا مى‏توانید بگویید که پس از جنگها و امراض عمومى و شورشها که هزارها و میلیونها اشخاص تلف مى‏شوند و عده زیادى زنان بى‏شوهر مى‏مانند،اکتفا به یک زن بهتر از چند زن است که به طور استثناء و به قید عدالت روا شمرده شده است؟آیا مردم مغرب زمین مى‏توانند ادعا کنند که پس از جنگ جهانی قانون اکتفا به یک زن همان طور که اسما وجود دارد عملا نیز اجرا شده است؟»

شهید مطهری بیان می دارد:

"بر عهده­ی زنان روشن بین مسلمان است که شخصیت واقعی خود را بازیابند و به نام حمایت از حقوق زن، به نام حمایت از اخلاق و به نام حمایت از نسل بشر، به نام حمایت از طبیعی ترین حقوق بشر به کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل پیشنهاد دهند که تعدد زوجات را در همان شرایط منطقی که اسلام گفته، به عنوان حقی از حقوق بشر به رسمیت بشناسد. و از این راه بزرگترین خدمت را به جنس زن و اخلاق بنماید. صرف اینکه یک فرمول از شرق آمده و غرب باید از شرق پیروی کند، گناه محسوب نمی­شود."|  

عدم درک صحیح از موضوع تعدد زوجات

مساله ی ضرورت اجتماعی است به خصوص در متن آیاتی که مساله ی تعدد زوجات مطرح است (سوره ی نسا) در آنجا کاملا نشان می دهد که در طرح سرنوشت یتیم ها مسئله ی تعدد زوجات مطرح شده .یعنی در موقعی که قرآن از مساله ی یتیم ها- به خصوص در جامعه ی آن زمان که فرد بی سرپرست سرنوشت شومی را در پیش داشته – از تعدد زوجات  سخن می گوید و این خود نکته ی مهمی است.

درجنگ جهانی دوم ، زنان آلمان به عنوان یک نهضت و یک سندیکا برای لغو ممنوعیت ازدواج مجدد مبارزه می کردند . در جنگ بین الملل دوم هشت میلیون نفر کشته شدند که اکثریت مردان بودند و مسلما آثاری که از مساله ی ازدواج به جا می گذارد کاملا مشهود و راه حلش وا ضح است همانطور که خود آنان هم تقاضای ازدواج مجدد و متعدد در آن مرحله ی خاص را داشتند.

افرادی در یک دوره ی خاص اجتماعی در حال مبارزه ی ضد استعماری و استبدادی هستند شهید می شوند و یکی از مشکلات شهدا نیز این است ، مردی که بیش از هر کسی شایستگی حیات دارد و به خاطر یک آرمان مقدس انسانی زندگیش را به ملتی می بخشد و به عقیده ای فدا می کند فرزند و همسر این مرد باید بی سرپرست و بی حمایت بمانند این یک ستم بسیار بزرگ است .در این جاست که مساله ی تعدد زوجات مطرح می شود .

این مورد در انقلاب الجزایر نیز آشکار است . در این جا رهبریت جبهه ی آزادیبخش الجزایر بدون اینکه اسلام و قوانین آن در نظرش باشد بر اساس یک ضرورت با اعلامیه ای (در کتاب L Algerie par les textes  مجموعه اعلامیه های جبهه آزادیبخش الجزایر) به همه مجاهدین دستور می دهد به خاطر تلفات زیاد در این مدت جنگ ازدواج کنید در ازدواجشان آنها یی که برای اولین بار ازدواج می کنند از زنان شهدا وزنانی که فرزندان بیشتری دارند بگیرند. مجاهدین ولو همسر و فرزند دارند اما برای تکفل یتیم ها که یتیم های شهدا هستند می توانند ازدواج مجدد کنند.

این ها تمام نشان می دهد مساله ی تعدد زوجات در اسلام یک  امکان  برای حل مسائل خاصی که در شکل خاصی از جامعه  مطرح میشود.

نویسنده : مینا طیبی

برچیده از : کتاب زن، بخش سمینار زن، نوشته دکتر شریعتی

حکمت تعدد زوجات در سیره نبی(ص)

 درباره‏ی اهداف پیامبر اسلام از تعدد همسرانش، توجه شما را به مطالب زیر جلب می‏کنیم:

 الف) علامه طباطبائی در این مورد می‏گوید:

 ازدواج‏های آن حضرت، هر کدام روش خاصی را داشت. نخستین همسر آن حضرت خدیجه است و بیش از بیست سال با او زندگی کرد و غیر از او با کسی ازدواج نکرد. پس از وفات خدیجه  زنان دیگری را به همسری انتخاب کرد.

 برخی از این زنان بیوه بودند، برخی جوان بودند و برخی پیر بودند. معلوم است که این روش، روش شهوترانان نیست. زنان پیامبر که عددشان به 12 میرسد

عمدتا پیرو کهنسال بودند و آنگونه که شهید شریعتی می گوید عمدتا زنان پیامبر فقط توان پهن کردن جا نماز را داشتند.

1-    ام‏سلمه‏ی کهن سال  

2-    زینب پنجاه ساله

3- سوده - سوده به حبشه هجرت کرده بود و شوهرش پس از رجوع از حبشه، مُرد. سوده زنی بود مؤمن و خویشانش همه کافر بودند. اگر او را به خویشان تحویل می‏دادند، او را می‏کشتند و یا گمراه می‏ساختند. برای حفظ آن زن مؤمن از این خطرات، پیامبر اسلام با او ازدواج کرد و با این ازدواج سوده نجات یافت.

4- زینب دختر خزیمه60 ساله، از زنان مؤمن بود. در جنگ احد شوهرش کشته شد و رسول خدا با او ازدواج کرد تا بی‏سرپرست نباشد.

5- امّ‏سلمه هم شوهرش درگذشت و خود ام‏سلمه پیر شده بود و با چند تا یتیم .

6- صفیه دختر حُیی بن اخطب یهودی بود. شوهرش در جنگ خیبر و پدرش در جنگ بنی‏قریظه کشته شد و خودش هم اسیر شد. پیامبر خدا او را برای خود انتخاب کرد و آزاد ساخت و پس از آزاد ساختن به عنوان همسر انتخاب کرد و به این ترتیب دختر رئیس یهود را از ذلّت رها کرد.

7- جویریه دختر رئیس طایفه‏ی بنی‏مصطلق بود. رئیس، دخترش و تعداد زیادی از افرادش اسیر شدند. پیامبر جویریه را به همسری انتخاب کرد و مسلمانان گفتند: حال که این طایفه، فامیل پیامبر ما شدند، ما همه‏شان را آزاد می‏کنیم و بنی‏مصطلق هم که چنین دیدند، همه مسلمان شدند.

8-9-10- میمونه، ام‏حبیبه و حفصه هم شوهرانشان مرده بودند و پیامبر با ازدواج با این‏ها، آنان را نجات می‏داد.

11- زینب بنت جحش 50 ساله – که به امر و وحی انجام شد.

12- عایشه در میان این‏ها شوهر نداشت. با توجه به این خصوصیات و با توجه به خصوصیات روحی پیامبر اسلام به هیچ عنوان نمی‏توان گفت که ازدواج‏های پیامبر اسلام مانند ازدواج‏های متعارف بوده است.

به المیزان، ج 4، ص 195، چاپ دوم، بیروت، 1974، در ذیل آیه 2 تا 6 مراجعه کنید.

 ب) جان دیون پورت انگلیسی می‏گوید: با این که در آن زمان، زیاد زن گرفتن کار بدی نبود، ولی با این حال حضرت محمد(ص) تا پنجاه سالگی با یک زن زندگی کرد و تا خدیجه زنده بود، زن دیگری نگرفت. آیا ممکن است کسی شهوت‏ران باشد و هیچ مانعی هم برای زن گرفتن در کار نباشد، با این حال با یک زن زندگی کند آن هم با زنی که سنّ بالائی داشته باشد؟! 

ج) توماس کارلایل می‏گوید: به رغم دشمنان، حضرت محمد(ص) هرگز شهوت‏پرست نبود و این تهمت، بی‏انصافی است.

 د) گیورگیو می‏گوید: محمد(ص) در سال 595 میلادی ازدواج کرد و زندگی خانوادگی او نمونه‏ی زهد، تقوی و پاکی بود. او همانند ابراهیم، نوح و یعقوب در محیطی ساده و بی‏آلایش زندگی می‏کرد.

 (همسران پیامبر، عقیقی بخشایش، ص 78، چاپ قبل از انقلاب.)

                  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد