(حقوق معل
چکیده
گرچه اساس و بنیان استنباط احکام درمذاهب مبتنی بر قرآن و سنت میباشد، لکن از یک سو، روشهای اصولی، تفسیر واستنباط از قرآن وسنت میان مذاهب متفاوت بوده، واز دگرسو اختلاف در منابع فقه موجب اختلاف احکام و فتاوی در بعضی از موضوعات میان مذاهب اسلامی شدهاست. همچنین از آنجا که پیشینه وقدمت مذاهب غیرشیعی در حکومت داری نسبت به مذهب شیعه بیشتر است، سئوالی که وجود دارد ایناست که؛ تاریخ و فتاوای علماء این مذاهب چه رویکردی به حقوق معلولین داشتهاند؟
تحقیق پیش رو با توجه به همین مسأله و با روش توصیفی- تحلیلی و به منظور بررسی حقوق معلولین در تاریخ و منابع فقهی مذاهب مختلف اسلامی به رشته ی تحریر درآمده است و سعی دارد، با بازخوانی وکنکاش درتاریخ حاکمان اهل سنت ومنابع فقهی شیعه و سنی، پاسخی درخور برای این سؤال بیابد که؛ رویکرد مذاهب مختلف نسبت به حقوق معلولین چگونه است؟ تحقیق ثابت کردهاست که؛ از دیدگاه فقهی همه مذاهب، معلولین در تمام ابعاد انسانی دارای حقوق تعریف شده میباشند، که این حقوق بعضا به عهده حکومت و بعضا به عهده جامعه میباشد و در طول تاریخ و در حکومتهای صدر اسلام به آن عمل، و این حقوق اداء میشده است، ودر ادامه تاریخ نیز بر حکومتهای اسلامی اعطای حقوق معلولین واجب است.
این تحقیق براساس رساله دکتری با موضوع (مبانی فقهی ماده2 قانون جامع حمایت از حقوق معلولین)تنظیم شده، که در آن به موضوع مناسب سازی به عنوان یکی از حقوق عقلی وشرعی معلولین پرداخته شدهاست.
کلید واژگان: حقوق، معلولین، فقه اهل سنت، شیعه، جامعه
1. دانشجوی
دکتری فقه ومبانیحقوق، واحد علوم و
تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. 2. عضو
هئیت علمی و مدیر گروه فقه ومبانیحقوق، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یادگار امام
خمینی(ره)ومسئول مکاتبات. harandi_lawyer@yahoo.com 3. عضوهیئت علمی ورییس دانشکده الهیات وفلسفه،
دانشگاه آزاد اسلامی، واحدعلوم وتحقیقات تهران، مشاور. smrayati@gmail.com
1-مقدمه معلولیت به ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از فعالیت های عادی زندگی فردی یا
اجتماعی به علت وجود نقصی
مادرزادی یا اکتسابی، در قوای جسمانی یا روانی اطلاق میشود. استیفای
حقوق معلولین و توانمندسازی معلولان برای داشتن یک زندگی مستقل و مشارکت آنها در
تمام جنبه های زندگی، متوقف برقائل بودن چنین حقی برای آنهاست. برحاکمیت
لازم است بر اساس معاهدات اجتماعی میان حکومت و افراد شرایط زندگی متعارف و برخورداری
مساوی با دیگران را برای معلولین فراهم نماید. براین اساس، معلولیت و چالش حقوق
آنها در عصر حاضر حقیقتی انکار ناپذیر است و جوامع پیشرفته با این حقیقت به شکل واقعی
مواجه شده و برای این اقلیت بزرگ حقوقی قائلند، و به ادای آن پایبند. آگاهی نسبت به رویکرد اسلام به پدیده ناتوانی،
ضمن زدودن برخیتصورات
نادرست، تأثیر بسزایی در بهبود نگرش افراد معلول، نسبت به
خود و جامعه نسبت به آنها داشته و مبنای تقاضا و عرضه خدمات ویژه به افراد معلول و
سایر حقوق اجتماعیآنان است. در تعریف
انسان معلول و از کار افتاده آمده است: «کسی که فاقد عملکرد جسمی، توان ذهنی و سلامتی
روحی و روانی، درحدی پایینتراز استاندارد و زندگی عادی در جامعه باشد، معلول
محسوب میشود. اما سازمان بهداشت جهانی این تعریف را نقد کرده و معتقد است؛ ناهماهنگی
نقص اعضاء در یک فرد با منظر و استاندارد جامعه را میتوان معلول بودن و یا (غیرعادی)
بودن تعریف کرد. اما عادی وغیرعادی بودن امریاست نسبی و در هر جامعهای
متفاوت است. آنانی که همه چیز را از
زاویه زبده پروری و امتیازات و حق ویژه نگاه میکنند، طبیعی است که جامعه را هم به
سالم ها و معلولین، عادی
هاو غیرعادی ها، زنان ومردان، فرماندهان و فرمانبران، ارزشها و بیارزشها تقسیم
کنند.»(معطوفی،1391ش) 1-1-بررسی واژه الاعاقه
در زبان عربی 1. «عوق، عاق – عوقا واعاق اعاقه واعتاق و اعتیاقا عن کذا صرفه و ثبطه
واخره عنه، یقال: اعوق بی الزاد و الدابه اعواقا، ای عجزت عن السفر. 2. العوق ج اعواق، العائق؛ الذی یعوق الناس عن
الخیر. 3. العوق ج اعواق، الرجل لا خیر عنده »(لویس معلوف،2010م) 1-2-معلولیت در قرآن وسنت در
قرآنکریم به برخی ازاشکال معلولیت اشاره وازآنها نام برده شده است،ازجمله؛(صم،بکم،عمی)ویا(اعرج،مریض)یا(اکمه
،ابرص)ونیز(مجنون). «واژگان
متعددی نیز در روایات وسنت وجود دارد، که هر یک گویای بُعدی از فقه معلولیت است،
که اهمّ آن عبارت است از؛ 1. اصّم،
ابکم، اخرس. 2. اعمی،
ضریر، اعور، بصیر، اعول، مکفوف، اعمش، احوص. 3. اعرج، فلج،
عاجز، اکوع، اشلّ، مشلول، احدب، افرق، ضعیف، معلول، ابرص. 4. اعاقه،
معوق، ذوی الحاجات الخاصة، ذوی العاهات، ذوی الاحتیاجات الخاصة. 5. اهل بؤسی، زَمنی، تخلف/متخلف، مریض/مرض»(بی نا، بی تا،226) 1-3- پیشینه تحقیق بحث
از حقوق بشر بخصوص حقوق اقشار خاص همواره مورد توجه محققین و پژوهشگران بوده است،
لکن مع الوصف مشاهده میشود، در تحقیقات نویسندگان اهل سنت و شیعه، هر کدام بطور
مستقل و بدون نگاه به دیدگاههای مذهب مقابل به حقوق معلولین و کم توانان پرداخته
شده است. لذا
نگاهی به پیشینه تحقیق نشان میدهد، هیچ یک از کتب و مقالاتی که در خصوص حقوق
معلولین نوشته شده، جنبه تطبیقی و
مقایسه ای نداشته است. برای نمونه در ذیل به چند کتاب و مقاله که در
زمینه حقوق معلولین به رشته تحریردرآمده اشاره میشود: 1- حقوق المعاق وواجب الامه نحوه فی
التشریع الاسلامی، اسماعیل محمد شندی – محمدمحمدالشلش،1435ق،2014م. در این مقاله پس از تقسیم بندی معلولیت به اقسام گوناگون، به آن بخش از
حقوق معلولین که ادای آن شرعا برجامعه واجب
است، پرداخته شدهاست. شیوه استدلال در این مقاله عبارت است از استناد به آیات و
روایات وسنت صحابه در رفتار با معلولین. 2-حقوق ذویالاحتیاجاتالخاصة فیالشریعةالاسلامیة؛
محمدبنمحمودحوّا، مکهمکرمة، دارالامة،۱۴۳۱ق/۲۰۱۰م. که شامل این مباحث است: (تعریف
ذوی الاحتیاجاتالخاصة، العوق حسی و سمعی و بصری و حرکتی و عقلی، اهلیة ذوی
الاحتیاجات، حقوقهم فی الاسلام.) 3-نگرشی بر وضعیت حقوقی معلولان در ایران )در پرتو حمایت های رفاهی و مدنی دولت( سید محمدحسین نصیب، سید عبادالله جهان بین، سید فخرالدین جهان بین، منتشره در نشریه حقوق اساسی شماره 16 سال 1390ش. جنبه جدید بودن این تحقیق به آن است، که
به حقوق معلولین در مذاهب مختلف و به گونه تطبیقی پرداخته و ادله فقهی مذاهب گوناگون را متذکر شده است. 1-4- حقوق انسان در
شریعت حقوق انسان در اسلام امری حیاتی، وموضوعیاست،
که اسلام به آن اقرار نموده است. اغراق نیست، اگر بگوییم: اسلام طی چهارده قرن دراحترام به حقوق انسان از سایر
ادیان پیشی گرفتهاست و کرامت بشری را برسمیت شناختهاست.« ما فرزندان آدم را
کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکى سوار کردیم»(اسراء،70) اسلام
بدون نگاه به جنسیت، قومیت، تفکرواعتقادات و اینکه انسان متعلق به کدام
قبیله است، کرامت اورا مد نظر قرارداده و این کرامت را محور معاهدات میان افراد، فرد
و جامعه و تعاملات بین المللی میان دولتها
قرارداده است. « اى
مردم، ما شما را از نرى و مادهاى بیافریدیم. و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم
تا یکدیگر را بشناسید.»(حجرات،13)
اسلام تنها معیار برتری ملتها و افراد را بر
یکدیگر، میزان پایبندی به اخلاق و بهره مندی از تقوا دانستهاست. « هرآینه
گرامىترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. خدا دانا و کاردان است.»(حجرات ،13) در
قرآن کریم نه تنها به حقوق انسان، مخصوصا ضعفاء اقرار شده، بلکه مواظبت برآن را واجب
دانسته است. « چرا در راه خدا و به خاطر مردان و زنان و کودکان
ناتوانى که مىگویند: اى پروردگار ما، ما را از این قریه ستمکاران بیرون آر و از
جانب خود یار و مددکارى قرار ده، نمىجنگید؟»(نساء،75) 2- حقوق معلولین درآیات
وسنت فریقین برخی از ادله دال برحقوق معلولین به شرح زیر می باشد؛ 2-1-آیات 1.حقوق معلولین به اعتبار برابری در خلقت وعدم تفاوت میان
مردمان غیر از ملاک تقوی. « اى مردم، ما شما
را از نرى و مادهاى بیافریدیم. و شما را جماعتها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را
بشناسید. هر آینه گرامىترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. خدا دانا
و کاردان است.»(حجرات،13) 2. به اعتبار برادری ایمانی واقتضائات آن. « هر آینه
مؤمنان برادرانند.»(حجرات،10) 3.
آیات قرآنی که بر رحمت عام رسول خدا (صلى الله علیه وسلم ) و برتمام افراد بشردلالت
دارد. « و نفرستادیم تو را، جز آنکه مىخواستیم به مردم جهان رحمتى
ارزانى داریم.»(انبیاء،107) 4. رحمت واسعه
خداوند که شامل همه انسانها میشود.« و رحمت من همه چیز را دربرمىگیرد.» (اعراف،156) 2-1-1-تحلیل آیات حقوق انسان در اسلام دارای چنان وسعتیاست که
در هیچ دینی از ادیان الهی و
نیز در هیچ تمدنی از تمدنهای بشری و قوانین موضوعه دیده نمیشود. حقوق انسانی به
بهترین شکل آن در اسلام تعریف شدهاست، زیراتنها خداوند است که به نیازهای انسان
وصیانت از آن آگاه است، واین خداوند است که با تشریع و قوانین الهی مخاطبین را به احترام حقوق انسان مجبور میکند. حقوقی که شریعت
اسلام برای انسان قائل شده، از یک سو به دلیل وسعت رحمت الهی شامل معلولین نیز میشود،
واز دگر سو ناظر بر کرامت بشریاست. « اصل کرامت انسانی
درادبیات دینی، اصلی انسان شناسانه است که تنهاجنبه توصیفی ندارد و متضمن حقیاست
که خداوند همراه با خلقت آدمی، به وی ارزانی داشتهاست. این بدان معنا است که هر
انسانی حق پاسداری از حرمت کرامت خویش را دارد و هیچ کس مجاز نیست کرامت انسانی
خود یا دیگری را نقض کند.(نوبهار، 1382ش) اطلاق آیات و تصریح به عدم تاثیر تفاوتهای
ظاهری افراد بشردر برخورداری از امتیازات، به گونهای است که میتوان در پرتو آن حقوق
معلولین را به اثبات رساند، بطوریکه وجهی برای استثناء نمودن معلولین در
برخورداری ازاین حقوق باقی نماند. از ابوهریره نقل است که گفت: رسول الله (صلى الله علیه وسلم )فرمود:
«همانا خداوند به اجسام و صورتهای شما نمینگرد، بلکه به قلوب و کردار شما نگاه
دارد.»(مسلم،1988م، 1192) گرچه معلولین
بدلیل ظاهر خاص با دیگران متفاوت هستند، لکن در نزد خداوند مردمان با شکل ظاهرشان سنجیده نمیشوند. «آنکه انسان به او انسان است، روح انسان است
نه جسم انسان. دعا کنید که آنهایى که روحشان معلول است، آنها شفا پیدا کنند. و دعا
کنید که شما جامعه معلولین جسمى، معلولین روحى نباشید. اگر روح شما سالم باشد و
روح شما آزاد و قوى باشد، چه باک که دست یا پاى انسان معلول باشد. دست و پاى انسان
مناط انسانیت نیست. این قشر [پوسته و ظاهر] است؛ لُبِّ [جوهر و ذات] انسان روح
انسان است، نفس ناطقه انسان است. وقتى نفس ناطقه انسان قوى شد، باکى از این نیست
که جسمش علیل باشد. انسان به روح، انسان است. »( امام خمینی،1388ش ،6/ 246 - 247) گرچه نتوان از اطلاق مجموعه آیات دال بر رحمت
الهی و رعایت حق برادری میان مومنین، وجوب حقوق معلولین را استنباط کرد، لکن
گستردگی این دست آیات ما را به استظهار وجوب چنین حقی رهنمود میسازد. واز
آنجاکه حق و تکلیف متلازمند، اگردلیلی برحق یا تکلیفی دلالت داشته باشد، متقابلا
به دلالت التزام، دیگری را هم اثبات میکند. بنابراین اگرادله بر حقوق معلولین
دلالت داشته باشد، به دلالت التزام منطقی، برتکالیف دیگران نیز دلالت دارد. ودر این صورت
استیفای چنین حقی پیش از آنکه متوقف بر مطالبه من له الحق باشد، متوقف بر اعطاء من
علیه الحق خواهد بود. 2-2- روایات روایات بسیاری در مورد قضاء حاجات مؤمنان،
توقیر افراد با ایمان، ادخال سرور بر آنان، اکرام و مهربانی، از بین بردن تنگناها،
اهتمام به امورمسلمانان، یاری ضعفا و مظلومین و رفع ظلم ازآنان، فریادرسی، از بین
بردن حزن و اندوه مؤمنین، اطعام مؤمن، آب دادن به او و عناوین بسیار دیگری از این
قبیل ، وارد شده است. بدیهیاست افراد مریض و معلول نیز مشمول همه این عناوین هستند.
در لسان روایات کیفیت پیوند اعضای یک امت و وظایف آنها نسبت به یکدیگر بیان شده،
که برخی از این روایات عبارت است از؛ 2-2-1- روایات اهل سنت در سنت نبوی توصیه وسفارش به احسان و برآوردن حوائج مردم شدهاست. این توصیه ها عام
هستند. خصوصیت عام این گونه است که شامل همه افراد میشود- الا ما خرج بالدلیل- و
چون دلیلی برای خروج معلولین از حکم وجود ندارد، روایات شامل آنان نیز خواهد بود. در
این باره نصوص فراوانی وارد شدهاست از جمله: 1. رسول خدا (صلى الله علیه وسلم) فرمود: «
همه شما از ادم خلق شده اید و آدم از خاک.»(الربیع،1332ق ،1/17) 2. رسول خدا (صلى الله علیه وسلم ) کسی را که در کار برادر مومنش اهمال میکند مومن
نمیداند ومیفرماید: « هیچ یک از شما ایمان نمیآورد، تا اینکه برای برادرش آنچه
را دوست بدارد، که برای خود دوست میدارد.»( مسلم،1988م، 1/16) 3. ولی امر مسلمانان در برابر همه مردم
مسئولیت دارد، ومعلولین نیز از جمله مردم هستند. « همه شما نگهبانید وهمه شما در
برابر مردم مسئول هستید وامام نگهبان ودر برابر مردم مسئول است...»(البخاری،2006م ،7/31) 4. « کسی
را که خدا بر امور مالی مردم بگمارد و او هنگام مرگ با حال خدعه و فریب مردم
بمیرد، خداوند بهشت را بر او حرام خواهد کرد.»(همان، 13/112) 5. رسول
خدا فرمود:« خدایا، هرکس که در کاری بر امت من متولی میشود، اگر بر آنان سخت گرفت
تو براو سخت بگیر، وهر کس که در کاری بر امت من متولی میشود و با آنان مدارا میکند
تو نیز با او مدارا فرما. »(مسلم، 1988م ،12/212 – 213) 6.
برآوردن نیازهای معلولین از مهمترین امور ولی امر و حکومت اسلامیاست. لذا از سهل
انگاری در این مهم تحذیر شدید شدهاست، از ابی مریم الازدی نقل است که به معاویه
گفت: شنیدم رسول خدا(صلى الله علیه وسلم)میفرمود: « هرکه را که خداوند بر امور
مسلمانان بگمارد، واو آنان را از ما یحتاجشان محروم کند و ایشان را با فقر شان رها
کند، خدواند نیز در قیامت اورا محتاج و با فقرش تنها میگذارد.»(الترمذی، 1998م، 3/220) 7. «رسول خدا(صلى الله علیه وسلم) فرمودند: ... وهر گاه
خدواند برای بنده ای خیر بخواهد، او را بر برآوردن نیاز مردم میگمارد.»(البیهقی،1410ق، 276) 8. ونیز سخن او
(علیه الصلاة والسلام)است که فرمود: «خداوند نعمت را برای کسی که اورا مرجع برآورن
نیاز مردم قرار داده باشد تمام نموده، پس
اگر اوخسته و ناراضی شد، این نعمت را در معرض زوال قرار داده است.»(الهیثمی،1994م، 8/192) 9. «مردم خانواده
خداوند هستند، و دوست داشتنیترین آنان نزد خدا، کسیاست که نفعش برای دیگران
بیشتر باشد.»( همان، 8/191) 10.در مسند امام احمد حنبل
آمده که رسول خدا(صلى الله علیه وسلم)فرمود: «همه مردم اهل یک خانهاند، اگر یکی
میان آنها گرسنه باشد من نزد خداوند تبری میجویم.»(ابن حنبل،2009م، 2/33) 11. رسول خدا(صلى الله علیه وسلم )فرمود: «خداوند
به اهل ترحم رحم میکند، در روی زمین رحم کنید تا خداوند از آسمان بر شما رحم کند.»(الترمذی،1998م ، 6/51 ) 12. «کسی که بر مردم ترحم نکند،
خداوند به او رحم نمیکند.»(البخاری،2006م ، 10/438) 13. «ایمان هفتادوچند بخش است،
برترین آن گفتن(لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله) و پایینترین آن برداشتن موانع از پیش پای
مردم است... »(مسلم،1988م، 35/85 ) 14. «کسی که نسل و دودمان ضعیفی به جای گذارد،
من سرپرست او خواهم بود.»(همان، 3/760) 2-2-2- روایات شیعی 1-«خدارا! خدارا! برای طبقه پایین جامعه بترسید، کسانیکه
راه چاره ندارند، از جمله مساکین و محتاجین وگرفتاران وزمین
گیر شدگان...»(نهج البلاغه، نامه 53) لفظ (الله الله)از الفاظ تحذیر و بروجوب پرهیز
از محذور منه دلالت دارد. روایت میگوید: بترسید بترسید، در عدم توجه ورسیدگی به
امور طبقات پایین وکسانی که راه چاره ای ندارند، که آنان مساکین و نیازمندان
وگرفتاران وزمین گیران هستند. با تدقیق در طبقه بندیهای اجتماعی به وضوح آشکار است،
که افراد معلول عمدتا از طبقه پایین جامعه بوده و بطور مشخص زمینگیرشدگان، همان
معلولین هستند، که باید حقوقشان رعایت گردد. 2. «رسول خدا(ص)فرمود: هرکس به یاری معلولی قیام کند، برای او هفتادو سه حسنه خواهد بود، یکی
آنکه دنیا و آخرت او اصلاح میشود، وباقی آن درجات او را بالا میبرد.»(حلّى،1420ق،164) 3. «امیر المؤمنین(ع) از قول پیامبر(ص) فرمود:
اگر کسی نابینایی
را چهل
قدم عصاکشی نماید، از آنچه که زمین را پر از طلا کنند و به او بدهند اجرش بیشتر
است.»(تفسیرالإمامالعسکری،1387ش،81) 4. « ازامام صادق(ع)نقل است که
فرمود: مسیح (ع) فرمود: مردم بر دو گروهند، اهل سلامت و اهل بلا، پس اهل سلامت خدا
را بر سلامتیشان شکر نموده و براهل بلا رحم نمایند.»(نورى، 1408ق، 5/311) 5.«امام حسین (ع) فرمود: درخواست های مردم از شما، از
نعمت های الهی است برای شما، از این نعمت ها ملول و خسته نشوید.»(مجلسى،1410ق،74/ 318) 6.«امام صادق (ع)می فرماید: هرگاه مؤمنی بتواند برادر
خود را یاری رساند، اما کمکش نکند، خداوند در دنیا و آخرت او را تنها گذارد.»(همان ،74/311) 7.«امام باقر(ع)فرموده اند: کسی که از کمک به برادر
مسلمان خود و برآوردن حاجت او دریغ کند، خداوند او را گرفتار کمک به کسی کند، که
به سبب آن گناه کند و مزدی هم نبرد.»(صدوق،1378ق، 291) 8.«امام صادق(ع)فرمود:
من در برآوردن نیاز دشمن خود (نیز) شتاب میکنم؛ زیرا میترسم دست رد به سینه او زنم
و او از من بینیاز شود.»( مجلسى،1410ق، 78/ 207) 9.«پیامبراسلام(ص)می
فرماید: هر مسلمانی که گروهی از مسلمانان را خدمت کند، خداوند به تعداد آنان در
بهشت به او خدمتکار دهد.»(کلینى،1407ق،2/ 207 ) 10.«امام صادق (ع)فرمود: دوست داشتنی ترین اعمال در نزد
خدا وارد کردن شادی در دل مومن، سیر کردن او، وبرطرف کردن غم او یا برآوردن نیاز
اوست»(همان،2/ 192) 2-3-بررسی اعتبار روایات اعتبار و صحت وسقم روایات
از سه منظر قابل بررسی میباشد: الف_ کتب صحاح از جمله
البخاری ومسلم از کتب روائی مورد اعتماد اهل سنت است ودرخصوص صحت روایات این
دوکتاب تقریبا بین آنان اتفاق نظر است، «چنانکه بین اخباریان شیعه هم نسبت به اصول
اربعه، عموما چنین دیدگاهی وجوددارد.»(مظفر،1388ش،3/70) افزون براین نظر، خصوصیات
مذکور دراحادیث منقول از اهل سنت درمآخذ شیعه هم یافت میشود. از جمله این روایات، روایتچهارم باب«التراحم
والتعاطف»الکافیاست، که امامعلیهالسلام خطاب به یکی از اصحاب میفرماید: «برمسلمانان
لازم است تلاش کنند در بهم پیوستگی وتعاون درخصوص مهربانی ومواسات نسبت به
نیازمندان ومحبت بایکدیگر، تامشمول سخن خدای تعالی باشند که فرمود: رحماءبینهم...»
(کلینی،1407ق،
2/175) ب_احادیث من بلغ_ علماء
در نقل احادیث ثوابهای مواعظ، قصص و
مستحبات، با تسامح برخورد کرده اند ودقتی را که در اخبار اعتقادات و واجب و حرام مبذول میداشتهاند، در باره این
مسائل نداشتهاند. از این رو، حتی احادیث بسیار ضعیف را نقل و ملاک عمل قرار میدادند.
دلیل ایشان احادیث «من بلغ»بوده که به استفاضه رسیده است.(ابوطالبی،1381ش ،69) ج_توصیه ای بودن روایات_ اساسا
روایات مذکور در این باب، حاوی سفارشات اخلاقی است، که نه موجب حلیت حرامی ونه
حرمت حلالی میشود. 3-حقوق معلولین در عهد خلفا درتاریخ خلفاء نگاه منصفانه ای به معلولین
وجود دارد و در سیره ایشان نمونه های بسیاری از حمایت معلولین به چشم میخورد، که
شامل تامین معیشت، درمان، پیش گیری و...میشود. در سیره خلفاء برای توجه ویاری
افراد بیمار ونابینا ومعلول، قوانینی وضع شده که بسیار چشمگیر است. خصوصا در عهد
عمر«که برای معیشت معلولین از بیت المال سهمی قرارداده و برای حفظ سلامتی عمومی،
جذامی ها را دور از سایر مردم نگهداری میکردهاست.»(عیوش،2002م ، 119) درعظمت اسلام همین بس که معلولین را درهمه حال، از جمله در وضعیت جنگ با غیر مسلمانان استثنی
نموده، واجازه کشتن معلولین، ناتوانان، مجروحین وزمینگیران وهر کس در حکم آنان میباشد
را نداده است. «نقل
است هنگامی که ابوبکر، یزیدبن معاویه، عمروبن عاص وشرحبیل بن حسنه را به شام اعزام
میکرد گفت: کودکان و زنان و پیرمردها را به قتل نرسانید.»(البیهقی، 2003م، 9/85 -89) «آن گونه که عمر
بن الخطاب (رضی الله عنه)در دوره خلافتش در تدوین دفاتر عمل کرده و اسامی را آورده
بود، وپرداخت به افراد را به نسبت شان وطبقه اشان معین کرده بود، واین شیوهای است
که درسیره سیاسی او بخوبی آشکار است. بنا برآنچه که او از رسول خدا(صلى الله علیه
وسلم) آموخته بود، سعی در مصالح مردم
داشتهاست. فلذا از او نقل است که: «اگر شتری گمشده در کنار رودخانهای بمیرد، میترسم
خدوند مرا بازخواست کند.»(
مجموعة مؤلفین،بی تا،64) عمر در حالیکه خلیفه مسلمانان بود، نسبت به
معلولین و ناتوانان و مساکین خود را متعهد میدانست. « ابن کثیر از طلحه بن
عبدالله نقل میکند که : عمر شبانه به خانه ای وارد میشد وچون صبح میشد، آن خانه
را ترک میکرد. درآن خانه پیر زن نابینایی زندگی میکرد، از آن زن سوال شد: عمر به چه منظور به خانه تو می آید؟ زن پاسخ
داد: او مدتی است متکفل امور من شده، کارهای مرا انجام میدهد ودرد و ناراحتی مرا
از من دور میکند.»(ا بن کثیر،2010م،4/175)
«ونیز عمربرای فرد پیر مرد یهودیای که تکدی میکرد، شهریه ای تعیین کرد، تا از این
طریق کرامت اورا حفظ کند.»(عیوش، 2002م ،119) «درتاریخ اسلام نمونه های لطیفی ازعنایت به معلولین وجودادرد؛ ولید بن عبدالملک برای هر زمینگیری، خادمی و برای
هر نابینا و فلجی، راهنمایی قرار داده بود.»(طبری،بی
تا
،29) «عمر بن عبدالعزیز به اطراف شام نامه نوشت و دستور داد، تا معلولین و نابینایان و افراد
فلج را در دیوان بیت المال در ردیفهای بالا جای دهند و هرکس را مشکلی داشت، ونمیتوانست در نماز جمعه شرکت کند ،
به اونزدیک کنند و امرکرد، که برای هر نابینا راهنمایی، وبرای هر دو نفر معلول خادمی قرار دهند.»(ابن العربی،2003م
،333) «دردوران
امویان و در دمشق، اتحادیه ها و جمعیتهای قانونی برای دفاع از حقوق و رفتار منصفانه با معلولین تشکیل شد،
ودر ایام ولید بن عبدالملک دفاتری برای شناسایی معلولین و افراد دارای مشکل جسمانی وجود داشت،
که به مثابه اتحادیه ها در آن زمان بود ه است. در یکی از این دفاتر إسحاق بن قبیصة بن ذؤیب بوده، و ولید گفته بود: افراد ناتوان در نزد من
از افراد سالم احترام بیشتری دارند.»(ابن عساکر1995م،8/270 -272) آنگونه که یعغوبی نقل کرده: «ولیدبن عبدالملک
برای مریضان بیمارستان ودار الضیافه تاسیس نمود و او اولین کسی است، که برای
نابینایان و مساکین وجذامیها ارزاق تعیین کرد.»(یعغوبی،1358ق،390-391) «ولید بن
عبدالملک برای معلولین خادم قرارداد و برای نابینایان کسی را قرار داد، تا آنها را
راهنمایی نماید.»(السیوطی،1990م،223-224) «عبدالملک بن
مروان دستورداد، تا برای معلولین خادم و برای نابینایان راهنمایی قرار دهند وآنها
را از تکدیگری منع کرد، کما این که فرزند او ولید برای بیماران دستور به ساخت بیمارستان و برای ناتوانان و نابینایان و معلولین
دستور به تاسیس مراکز نگهداری داد و برای آنها غذا و ما یحتاج تعیین نمود.»(طبری،بی
تا،4/66) «در
سراسر حکومت دوره عباسیان بیمارستانهای بسیاری ساخته شد، که یکی از آنها
بیمارستانی بود که ابو جعفر منصور برای نابینایان و ناتوانان تاسیس نمود و کسی را
به مدیریت آن گمارد، تا امور معلولین را انجام دهد و دستور داد تا مانند آن مرکز را
در سایر بلاد بسازند. بعد از آن به شیوه مهدی عباسی، اقدام به ایجاد خانه هایی
برای معلولین نمود و به رسیدگی امور نابینایان وجذامیها پرداخت.» (المقدسی،34ق،6/96) تا جایی که در کتب تاریخ آمده:«هارون الرشید نیز
به معلولین وناتوانان توجه خاصی داشته است.»(ناجی معروف،1975م، 345) «دردوره
امویان اولین بیمارستان در اسلام برای جذامیها تاسیس شد، ودردوره ولید بن عبدالملک
در سال(89 ه ق)
مصادف با( 707 م )برای اولین بارخلیفه برای نابینایان کمک و برای معلولان خادمی
قرار داد، تا به آنان خدمت کند.»(همان،343-344) «ولیدبن
عبدالملک اهتمام ویژه ای به امور ناتوانان
و معلولین داشت، برای آنان نفقه قرارداده و به شکل مناسب به آنها میبخشید وبرای
آنان خادم و برای نابینایان راهنما قرار میداد و درجایجای دمشق برای جذامیها
بیمارستان میساخت.»(محمود شاکر،2000م، 138)
«شاید جایگاه عمر بن عبدالعزیز، پنجمین خلیفه
در توجه به امور معلولین دلیل دیگری برتمدن اسلامی در بیش از14 قرن پیش باشد. او
به شهرهای مختلف نوشت تا نابینایان، افراد فلج، ناتوانان و بیماران را در دفاتر
پرداخت از بیت المال بالا برند و برای هر دو نفراز آنان یک خادم قراردهند.»(ابن الجوزی،1331ق،154-155) «درعهد ولیدبن عبدالملک محلی خاص برای
جذامیها تاسیس شد و برای آنان روزی قرارداده شد و دستور داد، که آنان از مردم تکدی
نکنند. او خدمات ویژه ای به معلولین ارائه کرد و برای نابینایان راهنما، برای
ناتوانان خادم و برای افراد زمینگیر دفاتر خاصی بوجود آورد.»(صلاح الدین،1967م،134) 4-وظیفه دولت اسلامی دربرابر حقوق معلولین 4-1- مسئولیت
حکومت اسلامی انسانها با اجناس
مختلف وادیان گوناگون در جوامع با عنوان رعایا شناخته میشوند، و رعایا شامل
افراد غنی و فقیر، سالم وبیمار ومعلول میشوند، که حکومتها در برابر همه آنها
مسئول هستند. افراد در سایه حکومت زندگی میکنند ودر برابر انجام تکالیف اجتماعی، از
حقوقی برخوردارند. روایات زیر بر حقوق
مردم از جمله معلولین و متقابلا بر وظیفه حاکم اسلامی دلالت دارد؛ 1.ولی
امر مسلمانان در برابر همه مردم از جمله معلولین مسئولیت دارد. « همه شما نگهبانید
وهمه شما در برابر مردم مسئول هستید وامام نگهبان ودر برابر مردم مسئول است ..»(البخاری،2006م، 7/31 و13/100 ) 2.«کسی
را که خدا بر امور مالی مردم بگمارد و او هنگام مرگ با حال خدعه و فریب مردم
بمیرد، خداوند بهشت را بر او حرام خواهد کرد.»(همان، 13/112- 113) 4-2-وجوه
مختلف وظایف دولت اسلامی در برابر حقوق معلولین 1. لزوم رفق
ودلسوزی برمردم. از واجبات ولی امر مسلمین رفق و دلسوزی و آسانگیری
برمردم است، و معلولین به این موضوعات از دیگران سزاوارترند. آیهشریفه میفرماید:
« در برابر هر یک از مؤمنان که از تو پیروى مىکند
بال فروتنى فرودآر.»( الشعراء،215)و رسول خدا(صلى الله علیه وسلم) فرمود: « خدایا، هرکس
که در کاری بر امت من متولی می شود، اگر بر آنان سخت گرفت تو بر او سخت بگیر، وهر
کس که در کاری بر امت من متولی میشود و با آنان مدارا میکند تو نیز با او مدارا
فرما.»(مسلم،1988م،13/212
-213) 2.وجوب قضای
حاجات مردمان. برآوردن نیازهای افراد
جامعه از جمله معلولین از مهمترین امور ولیامر و حکومت اسلامیاست، لذا در روایات
از سهل انگاری در اینکار پرهیز داده شده است.
ازابی مریم ازدی نقل است، که به معاویه گفت: «شنیدم رسول الله (صلى الله
علیه وسلم) میفرمود: «هرکه را که خداوند بر امور مسلمانان میگمارد، و او آنان را
از ما یحتاجشان محروم میدارد و ایشان را با فقر شان رها میکند، خدواند نیز در قیامت
اورا محتاج گذاشته و با فقرش تنها میگذارد.» بعد از آن معاویه کسانی را برای رفع
حاجات مردم قرار داد.(أبو داود،2009م،2948) معلولین به دلیل
ناتوانی اشان در توجه حاکمیت به آنها اولویت دارند. ماوردی در باب ایتام و اولویت
اسوء الاحوال میگوید: «اگر دونفر برآب مباحی وارد شوند، که یکی از آندو نیازمندتر
باشد، وآن دیگری در برداشتن آب از او سبقت بگیرد، گناهکار خواهد بود.»(السیوطی،2004م،234-235) 3.رعایت مصالح مردم. مسئولیت ولیامر
نسبت به مردم شبیه مسئولیت ولی نسبت به
یتیم است، که باید به مصالح او قیام ومال او را به طریقی که انفع به حال اوست صرف
کند. لذا است که فقهاء در قاعده فقهی
گفتهاند: «دخالت و تصرف امام در امور رعیت مشروط به مصلحت اوست.»(همان، 233)وامام شافعی این
موضوع را اینگونه تعبیر نموده : «نسبت امام به رعیت مثل نسبت ولی به یتیم است.» اصل این سخن را"سعید
بن منصور" در سنن خود اخراج کرده وگفته: «حدثنا "أبو الأحوص" عن
" أبی إسحاق" عن "البراء بن عازب" قال : قال عمر(رضی الله
عنه):همانا نسبت من به اموال الهی به منزله نسبت سرپرست به یتیم است. »(أبویوسف،2011م، 36) «ازفروع این قاعده این است، که امام جلا
الدین سیوطی شافعی (رحمه الله) ذکر کرده که: در بیت المال تقدم غیر معلول بر
معلولین جایزنیست. و السّبکی در فتوای خود گفته: «سوالی بدینشکل وجود دارد، که
اگر امام نباشد، آیا فرد غیر معلول میتواند
هنگام تقسیم اموال الهی خود را بر معلول مقدم بدارد؟ بنظر من چنین حقی را ندارد.
واین حکم را از این حدیث استنباط کردم که فرمود: خدوند عطا میکند و من فقط حق
تقسیم آنرا دارم.»(طبرانی،2008م،2/571-572) 4.رعایت حال ضعفا.
از اهم وظایف حاکمیت و دولت بلکه از واجبات آن، رعایت امور انسانها و ضعفاء است، واین درحالیاست
که معلولین در حکم اضعف رعایا بوده وتوجه به امور آنها از اهم واجبات حکومت است.
رسول خدا (ص) میفرماید:«هر امیری که متولی امور مسلمانان باشد و آنگونه گه برای
خود تلاش میکند برای دیگران هم تلاش کند، با آنان وارد بهشت میشود.» و «کسی که نسل و دودمان ضعیفی به جای گذارد ، من سرپرست او خواهم
بود.»(مسلم،1988م، 75) 5.پیشگیری.
یکی دیگر از حقوق مردم، پیشگیری از معلولیتها توسط حاکمیت است. قاعده فقهی میگوید:
«الدّفع أقوى من الرّفع »(السیوطی،2004م،560 )ونیز گفته اند: «الضرر یُدفع بقدر الإمکان.»( مجلة الأحکام
العدلیة، مادة31، فقرة
587) این
قواعد پیشگیری قبل از وقوع معلولیت وبیماری را واجب میداند، و پیشگیری از
معلولیتها وتامین ساز و کار آن به شکل نظاممند ازمسئولیتهای حکومت اسلامیاست. 7. تعلیم و آموزش مناسب. «از واجبات والی مسلمانان
تعلیم وآموزش معلولین و تامین ابزار و وسائل مورد نیاز آنها است. شناخت احکام حلال
و حرام و نحوه انجام واجبات متوقف بر آموزش است، پس آموزش به عنوان مقدمه واجب
واجب است. «آنچه که واجب تمام نمیشود مگر به آن چیز، بعنوان مقدمه واجب است.»(ابن
التلمسانی،1998م،33)
و تامین وتدارک این واجب به عهده حاکمیت است. 4-2-1-جمع بندی عدالت فراگیر به گونه ای که شامل معلولین نیز
بشود، از واجبات حاکم اسلامی است.
برحکومت اسلامی واجب است که ضمن آنکه به تمامی شئون و نیازهای مردم ازقبیل خورد و
خوراک، مسکن ولباس و پوشش توجه میکند به افراد معلول ونیازهای آنها نیزتوجه
بایسته داشته باشد. حکومت اسلامی بایستی موضوع پیشگیری از معلولیتهارا در سرلوحه
امور قرار داده و در صورت بروز معلولیت با وضع قوانین و مقرارات خاص، عطوفت و مهر
خودرا به معلولین نمایان کرده وآموزش، درمان و سایر نیازهای آنانرا به بهترین وجه
که متضمن کرامت انسانی است تامین نماید. اساسا تشکیل
حکومتها بهآن دلیل است که امور مربوط به مردم بطور نظاممند اداره و به آن رسیدگی
شود. «برای آنکه زندگی مردم با یکدیگربه سامان باشد، ناچار قوانینی ضرورت دارد، که
گرچه برحسب اجتما عات مختلف تفاوت پیدا می کند، درمحیط یک اجتماع باید درباره عموم
به موقع اجرا گذارده شود.»(ویل دورانت،1378م، 32) تامین
اجتماعی در هرسطحی از جوامع، از ضروری ترین حقوق اجتماعی افراد است. برخورداری از منافع
زندگی اجتماعی به نسبت شان وجایگاه افراد، بر حاکمیت واجب ولازم است. دولتها نه
تنها حق ندارند به محرومیت کسانی که بدلیل معلولیت، از برخی از مواهب اجتماعی
محروم هستند نظاره گر باشد، بلکه براساس مطالب مذکور فراهم نمودن زندگی متعارف
برای معلولین نسبت به سایر افراد جامعه از اولویت ویژهای برخوردار است. زندگی متعارف به این معنااست که هرآنچه که
اکثریت جامعه ازآن بهره مندند، اقلیت جامعه یعنی معلولین، بدون وجه ودلیل از آن
محروم نباشند. 5-1-آیات 1.« (مصرف)
صدقات منحصرا مختص است به (این هشت طایفه): فقیران و عاجزان...»(توبه،60) 2.«و
در اموالشان بر فقیر سائل و محروم حقّی منظور میداشتند...»(ذاریات،19) 3.«صدقات مخصوص فقیرانی است که
در راه خدا بازمانده و ناتوان شدهاند...»(بقره،273) 4.«آنچه را که خدا از اموال کافران دیار
به رسول خود غنیمت داد آن متعلق به خدا و رسول و (ائمه) خویشاوندان رسول و یتیمان
و فقیران و در راه ماندگان (ایشان) است...»(حشر،7) بدلیل مشابهت معلولین با ابن سبیل و با توسعه
در معنای ابن سبیل، این امکان وجود دارد که معلولین را ازمصادیق ابن السبیل دانست
و در نتیجه معلولین را داخل در احکام ابن سبیل نمود. ابن سبیل در معنای قرآنی یعنی
کسانی که در راه مانده اند و بدلیل عدم حضور در وطن دسترسی به اموال وامکانات خود
ندارند، که در این صورت از محل فیء به آنها پرداخت میگردد. وجه تشابه معلولین با ابنسبیل این است، که اگر
آنان از سلامتی برخوردار بودند، امکان استفاده از امکانات به مانند دیگران برایشان
فراهم بود، اما اکنون که بدلیل معلولیت امکان بهره مندی از امکانات شهروندی برای
آنها وجود ندارد، درپیچ وخم زندگی دچار سرگردانی شده و راه به جایی ندارند، که میتوان
برای حل مشکل آنها از بودجه های بر خاسته از فیء وغنائم بهره جست. همچنین معلو لین نیازمند سرویهایی خاص هستند، که
میتوان هزینه سرویهای خاص آنها را از صدقات و اموال ثروتمندان تامین نمود. خداوند
در اموال مومنان سهمی برای نیازمندان قرارداده است.«و در
اموالشان بر فقیر سائل و محروم حقّی منظور میداشتند.»(ذاریات،19) اقامه عدالت در جامعه اسلامی اقتضاء میکند، به
ضعیفترین افراد جامعه توجه بیشتری شود. اسلام واحکام آن این ظرفیت را دارد که
پاسخگوی معیشت کریمانه همه افراد جامعه، از جمله معلولین باشد. 5-2-روایات
و سیره خلفاء 1.رسولخدا(صلىالله علیه و سلم) بهترین اموال را اموالی نامید که در راه خیر
مصرف شود، ویکی از راههای خیر، صرف اموال برای معلولین است.«مال خوب، مالی است که
برای انسان صالح باشد.»(بن حنبل، 2009م،4/197 ) 2.«به استناد
آنچه که از رازی و از قفال نقل شده، از شیخ مخلوف مفتی مصرسئوال شده؛ که آیا به
عنوان پرداخت -فی سبیل الله-پرداخت زکاه به جمعیتهای خیریه اسلامی جایز است؟پس من فتوی به جوازمیدهم.»(محمدمخلوف، بی تا، 2) 3.طبری گفته است: «در عهد خلفای راشدین عمر بن خطاب(رضی الله عنه)
برای جذامیها از بیت المال رزق و روزی قرارداده بود وآنها را از خوردن از کیسه
مردم منع و به نابینایان و زمین گیران عطا مینمود.»(طبری، بی تا،2/1367) 4.«عمربن خطاب (رضی
الله عنه)برای معلولین ازبیت المال سهم ویژهای درمعاششان قرارداده بود».(عیوش،2002م،119) 5.«نقل
است که یکی از والیان که متصدی دیوان دمشق بوده- وقتی تصمیم به انفاق به معلولین و
افرادی که بدلیل بیماری مزمن قادر به کار نبودند گرفت- قصدداشت که آنچه که از بیت
المال برای آنان تعیین شده بود نپردازد. بیماران به عمربن عبدالعزیز از آن والی شکایت
کردند، عمربن عبدالعزیز به او نوشت: که نه تنها به دادن حقوق واجبشان از صدقات
اکتفا نکند، بلکه گفت: وقتی نوشته من به تو رسید، بر مردم سخت مگیر، وآنانرا به
سختی میانداز، زیرا من چنین وضعی را نمیپسندم.»(ابن سعد،2001م،
5/281) 6.«عمر(رضی الله عنه)معلولین را از سئوال وتکدیگری منع میکرد
و برای آنها از بیت المال سهمی معین کرده بود، تا آنان را از ذلت تکدیگری حمایت کند.»(مجموعة مؤلفین،2009م،64) 7.«هم
چنین عبداللهبنمروان به امور معلولین تاکید زیادی داشته است. برای هر معلول خادمی و برای هر نابینا ، راهنمایی قرارداده بود
ومعلولین را از تکدیگری منع کردهبود، تا جایی که ولیدبنعبدالملک برای نگهداری
معلولین اماکن خاصی تاسیسکرد.»(عیوش،2002م، 119) 8.«عمربن عبدالعزیز دائما از وضع رزق و روزی،
وپوشش و لباس آنان و مصالح معلولین سئوال میکرد، وآنچه را که نیاز داشتند برآورده میکرد.»(ابن العربی،20023م،1/333) 9 -«خالدبن
ولید برای کسانی که قادر به کار نبودند از بیت المال سهمی قرار میداد.»(عیوش، 2002م، 119) 10.«برخی از اهل علم مالیات و جزیه را از
معلولین نفی وآنانرا معاف میدانستند، فلذا نابینایان، افراد فلج، زمینگیر
وکهنسالان از مالیات معاف بودند.»(الجصاص،1405ق،4/289) 11.«اتحادیه ها
و جمعیتهایی برای دفاع از حقوق معلولین تاسیس شد ودر عهد امویین در روزگار ولیدبن
عبدالملک در دمشق دفاتری برای معلولین و افراد زمین گیر تشکیل گردید.»(ابن عساکر،1995م، 8/270-272) 5-2-1-اعتبار و حجیت سیره
خلفاء اثبات حجیت سیره خلفاء بطورعام متوقف بر حجیت سیره خلفای راشدین است،
پس در این مسیر به هر نتیجه ای برسیم، میتوان آنرا به حجیت سیره سایر خلفاء تسری
داد. 2. گروهی سیره صحابه را،
اگر مخالف قیاس باشد، حجت میشمارند؛ 3. عدهای سیره ابوبکر و عمر را به دلیل این حدیث منقول از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم (که فرمود: «اقتدوا بالَذَین من بعدی» حجت دانستهاند؛ 4. جمعی از آنان قول خلفای راشدین را در صورتی که در چیزی اتفاق نظر داشتهباشند، حجت شمردهاند؛ پس ضمن آن که در نزد
اهل سنت، حجیت سیره خلفاء فی الجمله
پذیرفته شده است، جای این سئوال وجود دارد، که آیا اثبات حقوق معلولین از طریق
سیره خلفاء موجب حرام شدن حلال و یا حرام
شدن حلالی می شود؟ قطعا
خیر. به بیان دیگر اگر هدف از استناد به سیره خلفاء، واجب یا حرام کردن چیزی بود،
نمیتوانستیم به سادگی به آن استدلال کنیم، اما در ما نحن فیه شکل موضوع آن گونه است، که درمبحث
بررسی صحت وسقم روایات دال بر حقوق معلولین بیان کردیم. یعنی دلیل ما برچنین حجیتی
صرفا در حد لزوم تراحم وعطوفت به معلولین و نیز باز کردن باب رحمت بر آنها است و
این که نهایت غرض از این استدلال بیان
استحباب موضوع میباشد. واین ادعایی است که هم عقل و هم سیره عقلاء برآن دلالت داشته
وچنین شیوه ای را تایید مینماید. 5-3-نحوه توسعه در مصرف زکاه وشمول معلولین در
برخورداری با توسعه در معنای مصرف زکاه میتوان معلولین
راداخل موارد مصرف نمود. رسیدگی
به امور معلولان با زکاه گره خورده است به گونه ای که بهره جستن از این گونه منابع
از وجاهت شرعی خالی نیست. بدلیل شرایط نا
عادلانه اجتماعی اکثریت معلولین غیر ازمشکل معلولیت از درد مضاعف فقر و نیازمندی
رنج میبرند. ادله
زیروسعت دادن به محدوده مصرف زکاه و شمول آن بر معلولین را به اثبات میرساند: الف_ السّبکی در فتوای خود گفته: «سوالی بدینشکل وجود دارد، که
اگر امام نباشد، آیا فرد غیر معلول میتواند
هنگام تقسیم اموال الهی خود را بر معلول مقدم بدارد؟ بنظر من چنین حقی را ندارد.
واین حکم را از این حدیث استنباط کردم که فرمود: خدوند عطا میکند و من فقط حق
تقسیم آنرا دارم.»(الطبرانی،2008م،2/571-572) ب_فقهاء در معنای زکاه توسعه داده و(فی سبیل الله)را شامل
معلولین، جذامیها وبیماران با بیماری مزمن دانسته اند. در رساله ابن شهاب زهری
آمده که عمربن عبدالعزیز محل مصرف زکاه را اینگونه دانسته است. «همانا در زکاه سهمی برای زمینگیرشدگان
و معلولین هست. وسهمی برای مسکین و مبتلایان که توان رفت وآمد را ندارند.»(ابوعبید،2010م،580 ) ج_در روایات شیعه نیز به هزینه زکاه در حل مشکلات معلولین
سفارش شده است. تا جایی که برخی ازفقهاء
برای اهل زمانه و معلولین نسبت به فقراء، دربرخورداری از زکاه اولویت قائل
هستند. این اولویت از کلام علامه حلی پیدا است که میگوید: در برخورداری از زکاه« لا یشترط فی استحقاق الفقر الزمانة» (حلی،1420ق،1/403)یعنی برای اینکه کسی را
فقیر بدانیم ، زمین گیربودن شرط نیست. واین بدان معنا است که وضع وحال معلولین از
فقراء بدتر و وخیمتر است. د_«امام رضا (ع)علت وجوب زکاه را قیام افراد تندرست در
یاری رساندن به زمینگیران وگرفتاران دانسته اند»(صدوق، 1378ق ،2/89) خلاصه آنکه ازدو طریق توسعه
در محل مصرف زکاه و نیز قیاس اولویت میتوان استحقاق و پیشتازی برخورداری معلولین
از زکاه را اثبات کرد. ملاک الویت اینکه: در شرایطی که محروم غیر معلول حق
برخورداری از زکاه را داشته باشد، معلول محروم به طریق اولی چنین حقی را خواهد
داشت. 6-احکام
تخفیفی معلولین شیوه تخفیف در
شرایط خاص رویهای عام و برای عموم مردم است، چه در عبادات و چه معاملات و چه
امور جزایی. به همین سبب برخی از احکام شرعی در شرایط خاص و استثنایی تغییر یافته
و به احکام ثانویه تبدیل میگردد. این احکام
استثنایی از قبیل؛ جواز نماز قصر، به جای نماز کامل در شرایط ویژه، تیمم بدل از
وضو، جمع بین دو نماز، خوردن گوشت مردار در شرایط اضطرار و مانند آن میباشد.
وضعیت خاص معلولین نیز چنین استثنایی را اقتضاء میکند. بحث
تکلیف مالایطاق نزد متکلمان اسلامی بیش از هر موضوع به شکل تصور
آنان از چگونگی توانایی انسان در انجام افعال خود (استطاعت) باز میگردد، که یکی
از مباحث مربوط به عدل الهی در کلام اسلامیاست. متکلمان در این که استطاعت شرط
انجام تکالیف از سوی خداوند است، مناقشه نداشتهاند. به عقیدۀ متکلمان
عقلگرا و عدلگرا شرایط تکلیف همچون قدرت و اختیار لازمۀ تکلیف است. از نظر آنها
خداوند تکلیف مالایطاق نمیکند؛ «چون این کار قبح
عقلی دارد و خداوند چون حکیم است، فعل قبیح از او صادر نمیشود.»(حلی،1420ق،1/152) 6-1-آیات اساساحکام تخفیفی مبتنی بر آیات شریفه؛ «خدا
هیچ کس را جزبه اندازه طاقتش مکلّف نمىکند.»(بقره،286)و«
خدا براى شما خواستار آسایش است نه سختى.»(بقره،185) و« بر نابینا حرجى نیست
و بر لنگ حرجى نیست و بر بیمار حرجى نیست.»میباشد. 6-2-روایات روایات دال بر لزوم تابعیت امام در نماز از
اضعف مامومین نیز، بر رعایت حال معلولین و افراد کم توان در جامعه دلالت دارد؛ «سزاوار
است برامام وبهتر، که نمازش به اندازه توان ضعیفترین مامومی باشد، که به اواقتداء
کرده، ونماز را طولانی نکند، تا برای کسی که پشت او قرار دارد سختی بیاورد.»(حلی،ابن
ادریس،1410ق،1/ 285)
و«َامام علی (ع)فرمود: در آخرین بار که حبیب دل من (ص) مرا ترک میکرد، فرمود
:ای علی، هر گاه به نماز میایستی، نماز را وفق ضعیفترین کسی که پشت سر تو قرار
دارد بجا آور....»(صدوق، 1378ق،1/284) هم چنین در سنت رسول خدا(صلى الله علیه وسلم) روایاتی وجود دارد، که برموضوع تخفیف و
احکام ثانویه دلالت دارد.
رسول الله(صلىالله علیه وسلم) می فرمایند: «نماز را ایستاده بخوان واگر نتوانستی
نشسته واگر نتوانستی به پهلو واگر باز هم نتوانستی با اشاره بخوان.»(البخاری،256ق، 1066) 6-3-قواعدفقهی در فقه اهل سنت
نیز درحال اضطرار به احکام تخفیفی عمل میشود. طبق قواعد موجود در این مذهب در
شرایط خاص، یا تکلیف از مکلف ساقط و یا به درجهای پایینتر، نزول پیدا میکند.
قواعدی مانند؛ «ضرورت محذورات را مباح میکند.»(السیوطی،2004م،1/173)و«سختی موجب آسان
گیری است.»(همان،1/160)و«در تنگناها احکام توسعه مییابد.»(همان،1/172)، دلالت بر موضوع
دارد. چنانچه علت تخفیف و تبدیل
احکام اولیه به ثانویه را شرایط ویژه مکلفان بدانیم، میتوان با تنقیح مناط و
ازطریق قیاس منصوص العله نتیجه گرفت که معلولین به سبب شرایط خاصشان بایستی از
تخفیفاتی جبرانی بر خوردار باشند. واین تخفیفات میبایست در قالب تخصیص امتیازات
ودرجهت توانمند سازی و ارتقاء توان آنان عملیاتی گردد. «رسول
خدا (ص)فرمود: در نزد خدای متعال مومن قوی دوست داشتنیتر است از مومن ضعیف.»(مسلم،1988م،252 )پس نظر به مطلوبیت انسان
قوی درشریعت، و به منظور وصول به غرض شارع، واجب است موجبات تقویت معلولین در
جامعه با تخصیص امتیازات جبرانی، فراهم گردد. نتیجه
گیری احکام متعالی اسلام در تمام مذاهب به شکل متعادل
این ظرفیت را دارد، که پاسخگوی نیازهای انسان و جوامع بشری باشد و رابطه میان
جوامع وافراد واجتماع را تنظیم و ساماندهی نماید.
گرچه
مذاهب مختلف اسلامی در برخی از احکام شرعی با یکدیگر اختلاف دارند، لکن به طور قطع
میتوان گفت در موضوع معلولین بین همه مذاهب اسلامی اتفاق نظر در آراء و فتاوی وجود
دارد. اطلاق و عمومات آیات قرآن کریم که مستند همه مذاهب است، برتوجه به معلولین
وحقوق آنها دلالت دارد. امروزه موضوع توجه به نیازهای معلولین نه تنها
در جوامع پیشرفته، امری مفروض و بدیهیاست، بلکه در میان آنها رقابت بر سر ارائه
خدمات به معلولین میباشد، به گونه ای که جوامعی که از مدنیت بیشتری برخوردار
هستند، در تامین نیازهای معلولین پیشتازتر بوده و قویتر عمل مینمایند. اساسا یکی از ملاکهای مهم و علائم
ترقی و تمدن در عصر حاضر نحوه رسیدگی و توجه به معلولین است، فلذا بر فقهاء مذاهب
و حاکمان جوامع اسلامی لازم و واجب است، که به معرفی رویکرد اسلام به حقوق معلولین
قیام نمایند وعدالت و حقوق بشر را در قالب توجه معلولین بر جهانیان بشناسانند. هم چنین بیان احکام روح بخش اسلام در دفاع از معلولان،
توسط فقهاء مذاهب و ارائه آن در منظر معلولین موجب تقویت اعتقاد آنان به اسلام و باورهای
دینی خواهد شد. تاریخ خلفاء و مذاهب اهل سنت بر وجود حقوق و
امتیازات ویژه معلولین دلالت دارد، وخلفاء به ادای آن اقدام کرده اند. هم چنین در
فقه وسنت فریقین، اطلاق آیات و روایات این ظرفیت را دارد، تا حقوق معلولین را نسبت
به حاکمیت و جوامع اسلامی تعریف و تعیین نماید. پس از اثبات حق معلولین از طریق ادله قرآنی و سنت،
در فقه وسنت فریقین، به دلیل تلازم میان حق و تکلیف و به دلالت التزام منطقی، انجام این تکالیف بر دیگران خصوصا
بر حاکم اسلامی نیز ثابت میشود. منابع ومآخذ قرآن کریم- ترجمه آیتی ابن التلمسانی،محمد بن أحمد الحسنی، مفتاح الوصول إلى بناء الفروع على الأصول، مکه، مؤسسة الریان، 1998م. ابن الجوزی،أبوالفرج بن علی بن محمد بن علی، سیرة عمر بن عبد العزیز، القاهرة، انتشارات المؤید، 1331ق . ابن العربی، أبو بکر محمد بن عبد الله، أحکام القرآن، لبنان دار الفکر،2003م. ابن حنبل،احمد بن محمد، مسند، قاهره، دارالحدیث، 2009م. ابن سعد،محمد
بن سعد بن منیع الزهری، طبقات الکبیر(طبقات ابن سعد)، قاهره، مکتبه
الخاجی،2001م. ابن عساکر،أبی القاسم علی بن الحسن بن هبة الله، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها، بیروت، دار الفکر، 1995 م. ابن کثیرالقرشی
الدمشقی، إسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، بیروت،دار
ابن کثیر،2010م. ابو داود،الامام الحافظ سلیمان بن الاشعث سجستانی، سنن ابی داود، قاهره،
موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، 2009م. ابوطالبی،حسن، حدیث شناسی، تهران،
دانشگاه آزاد اسلامی،1381ش. أبوعبید،القاسم
بن سلام الهروی، الاموال، بیروت، دار الفکر،2010م. ابویوسف،یعقوب بن ابراهیم بن سعد
بن بُجَیر انصارى، الخراج، بیروت، لبنان، دار المعرفة،2011م. البخاری،ابی
عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم ابن المغیره الجعفی، صحیح البخاری، الریاض،
مکتبه الرشد،2006م. البیهقی،أحمد بن
الحسین بن علی بن موسى، سنن البیهقی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 2003م. الترمذی،ابوعیسى
محمّد بن عیسى، سنن، بیروت، دار الغرب الإسلامی، 1998م. الجصاص، أحمد بن علی الرازی أبو بکر، أحکام القرآن،
بیروت، دار إحیاء التراث العربی،
1405 ق . الزهری،محمد بن سعد
بن منیع، طبقات الکبیر، قاهره، مکتبة الخانجی ،2001م . السیدمحمدتقی الحکیم، الأصول العامة للفقه المقارن، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام للطباعة والنشر، ١٩٧٩م. السیوطی، جلا الدین عبدالرحمن ابی بکر، تاریخ الخلفاء،
دارالمنهاج، 2004م. السیوطی،عبدالرحمن بن أبی بکر، جلال الدین، الأشباه و النظائر، بیروت، دارالکتب العلمیة،1990م
. الطبرانی،سلیمان ابن احمد، المعجم
الکبیر، قاهره، مکتبه ابن
تیمیه، 2008م. المثنی
التمیمی،الامام الحافظ احمد بن علی بن، مسندأبی یعلى، بیروت، دارالسامون
للتراث،2001م . الهیثمی،علی بن أبی بکر، مجمع الزوائد، القاهرة ، مکتبة القدسی،1994م. امام خمینی،صحیفه نور، تهران، موسسه تنظیم
و نشر آثار، 1388ش. تفسیرالامام العسکری(ع)، قم، موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، 1387ش. حلّى،ابن ادریس،محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى،
قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه،1410ق. حلّى،حسن بن یوسف بن مطهراسدى، تحریرالأحکام
الشرعیة على مذهب الإمامیة، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام،1420ق. سعدبن حبتة الأنصاری،أبو یوسف یعقوب بن إبراهیم بن حبیب بن،
الخراج، القاهرة، المکتبة الأزهریة للتراث،2010م. سید رضى،محمد بن حسین موسوى، نهج البلاغه، تهران، نشر تابان، 1370ش. صدوق،محمّد بن على بن بابویه، ثواب
الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر، 1406ق. صدوق،محمّد بن على بن بابویه، عیون اخبارالرضا، انتشارات جهان، 1378ق. صلاح الدین،المنجد، مدینة
دمشق عند الرحالین المسلمین، بیروت، دار الکتاب الجدید،
1967م. طباطبایی حکیم،محمد
تقی، الاصول
العامة للفقه المقارن، قم، مجمع جهانی اهل بیت علیه السّلام، ۱۴۱۸ق. طبری،محمدبن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، لبنان، ناشر
بی نا. عیوش،ذیاب، والزعنون، فیصل، الرعایة الاجتماعیة، عمان، الأردن، منشورات جامعة القدس المفتوحة، 2002م. کلینى،ابو جعفر، محمد بن
یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407ق. لویس،معلوف، المنجد فی
اللغه والاعلام، بیروت، المطبعة الکاثولیکیة، 2010م. مالک،انس، الموطأ، بیروت،
داراحیاءالتراث العربی، 1406ق . مجلسى،محمدباقربن محمدتقى، بحارالأنوارالجامعة
لدررأخبار، بیروت، مؤسسة الطبع و النشر،1410ق. محمود شاکر،شاکر أبو أسامة،
الخلفاء الراشدون والدولة الأمویة،
بیروت، المکتب الإسلامی، 2000م. مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، صحیح مسلم،
بیروت، دار إحیاء التراث العربی،
1988م. مظفر،محمدرضا، اصول فقه، قم،
انتشارات دارالفکر، 1388ش. ناجی معروف، أصالة الحضارة العربیة، بیروت، دارالثقافه
للطباعه والنشروالتوزیع، 1975م. نورى،میرزا حسین، مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل،
بیروت، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1408ق. ویل دورانت، تاریخ تمدن،
تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378ش. یعغوبی، احمدبن ابی یعقوب اسحاق بن جعفربن وهب بن
واضح الکاتب العباسی، تاریخ یعغوبی،
بیروت،موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1358ق. مقالات و سایتها الربیع بن حبیب بن
عمر الأزدی المصری، مسند ربیع، قابل دسترسی در: http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?hflag=1&bk_no=1&pid=70 (23/11/95) الزرکشی، قواعد، حرف الهمزة، المدخل الفقهی العام، مصر،
قاهره 2008 م ، قابل دسترسی در : http://www.feqhweb.com/vb/t1819.html (15.10/95) المقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، قابل دسترسی در: http://www.dalilalkhier.com/index.php/altarikh/1506-keys-156(9/12/95) بی نا، چشم
اندازهای فقه معلولیت، گروه فقه وحقوق، مجله توان نامه، قابل دسترس در: https://www.handicapcenter.com/wp-content/uploads/2014/11/57-Tavan-name-4-6.pdf
(3/6/95) مجموعة مؤلفین، الخلفاء
الراشدون والدولة الأمویة،2009م، قابل دسترسی در: http://wadod.org/vb/showthread.php?t=2397 محمد مخلوف، حسنین، الفتاوی الشرعیه، قابل دسترسی در: http://download-islamic-pdf-ebooks.net/110-1-library-books (19/12/95) معطوفی،رضا، مقاله ای درموردمعلولین، دهم تیر 1391 ش، قابل دسترسی در: http://iransdp.com/?part=menu&inc=menu&id=1688(23/7/95) نوبهار،رحیم ، مبانی نظری حقوق بشر، مجموعه مقالات
دومین همایش بین المللی حقوق بشر، ص618، اردیبهشت 1382، دانشگاه مفید. (Disability
rights in feqh of shiae and sunnah ) Hassan aboutalebi Dr. Mohammad jafari harandi Dr. Seyed mohammad reza ayati Abstrac Although
the foundation of deduction, the religions are based on the Qur'an and Sunnah,
but since the one hand, the Practices of deduction from the Quran and Sunnah is
different between religions,and from other side differences in the sources of
law (for example,validity of Istihsan and
masaleh morsaleh in Sunni religion)is Cause of difference
Sentence and fetva between Islamic religions. As well as the history of religions old Sunni
to Shiaa in governance is more, there is a question that the history of religions
theories what approach to persons with disabilities have rights? This
article attention to this issue and analytical method and to determine the
rights of the disabled in history and Sunni sources string written, and tries
with review sunni government history and
their legal resources to find an
appropriate answer to this question that, Sunni religious approach to the
rights disabled? Awareness
to approach of disability phenomenon in all Islamic religions, while
eliminating some misconceptions, Impact on improving disabled people's
attitudes toward their relation to their community and on the demand and supply
of special services to people with disabilities and their social rights. Research
has proven that, from the perspective of Sunni school of Islamic jurisprudence,
In Islamic law have rights of persons with disabilities in all human dimensions
are defined, The law society is partly the responsibility of the government and
some Sunni governments in the history of early Islam and to practice it and it
has been paying rights. The study is based on a
doctoral thesis on the subject adjusted
in (jurisprudence Article 2 of the law protecting the rights of persons with
disabilities), where is done appropriate topic as one of the intellectual
and religious rights disabled. Keywords: rights, disability,
jurisprudence, Sunni, Shiaa, community
6.
فراهم کردن درمان مناسب معلولین. طبعا معلولین نسبت به مردم عادی دچار بیماریهای مضاعفی هستند و وجود این شرایط برای آنها درمانهای
مضاعفی را طلب مینماید. این درمانها برای جبران مشکلات آنها لازم وضروری است.
فقهاء گفته اند: «هر گاه اصل چیزی میسور نباشد، به بدل آن تبدیل میگردد.(الزرکشی ،حرف
الهمزة ، المدخل الفقهی العام )
یعنی درمان و تخصیص سایر حقوق اجتماعی به معلولین، به عنوان عملی جبرانی، میتواند
جایگزین معلولیت آنها قرار گیرد و بخشی از
آلام آنها را کاهش دهد.
5-حقوق مالی معلولین (تخصیص اموال شرعی به
نیازمندان ومعلولین)
اصولیون امامی سیره صحابه را حجت نمیدانند،
«لکن در عین حال گاه رویه صحابه رامورد استناد قراداده اند، مثل تصمیمی که
درخصوص اراضی مفتوحة عنوة وحد شرب خمر در زمان خلافت خلیفه دوم اتخاذ شد. ولی این
پذیرش مستند به تصمیم صحابه نیست، بلکه چون در میان صحابه امام معصوم یعنی حضرت
علی (ع)بوده برای شیعه حجیت دارد، بخصوص درمورد حد شرب خمر که عینا نظر آن امام
وسیله خلیفه اعمال شد.»(مالک،1406ق،2/843) «اما اصولیون اهل سنت در این مورد اختلاف داشته و پنج نظریه از آنها نقل شده است:
1. برخی از آنان سیره صحابه را حجت میدانند؛
۵. برخی دیگر همانند غزالی،
همه نظریات ذکر شده درباره حجیت سیره صحابه را باطل دانستهاند.»( طباطبایی،حکیم،1418ق،
439 )
مهمترین
دلیل قرآنی که اهل سنت بیان میکنند، این است که خداوند متعال میفرماید: «از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که
پیشقدم شدند و آنان که به نیکى از پىشان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا
خشنودند. برایشان بهشتهایى که در آنها نهرها جارى است و همیشه در آنجا خواهند بود،
آماده کرده اس. این است کامیابى بزرگ.»(توبه،100)